ازسال ۶۷۲میلادی به بعد،دین رسمی ترکان اویغور،مذهب مانی اعلام شد و مردم بخشی از چین نیز قبل از حمله مغول به ایران پیرو آیین مانی بودند.مغولان درسده سیزدهم پیروان مانی را قتل وعام کردند و آنها را ضد چنگیزخان،می دانستند.[۳۰]
به گفته ابن ندیم اولین دینی که بعد از «دشمنی» وارد ماوراالنهرشد دین مانی بود و علت آن قتل وعام پیروان مانی از طرف شاه و ممنوع شدن مجادلات دینی در ایران بود،به همین دلیل مانویان بتدریج فرار کرده و از رودخانه جیحون عبور می کردند و وارد سرزمین ترکستان می شدند و به خان آنجا پناه می بردند.[۳۱]
به گفته تقی زاده در طخارستان ودرمرو بلخ دین مانی پیروان زیادی داشت به حدی که «هوئن تسونگ»سیاح چینی در ربع دوم قرن هفتم مسیحی گوید که مانویت دین مطلق ایران است که مقصود،آن نواحی ایران بوده که در حدود طخارستان بود که دین مانی در آنجاها خیلی قوت داشت و در اوایل قرن هشتم میلادی یک خلیفه مانوی در طخارستان مستقربود.[۳۲]
درسال ۷۶۳میلادی روسای اویغور مذهب مانی را پذیرفتند و تا زمانی که قرقیزها بر آنها مسلط نشده بودند مذهب مانی مذهب رسمی آنها بود.بدون شک تا قرن سیزدهم میلادی،یعنی هنگام حمله چنگیز پیروان مانی در چین آزاد بوده اند وازاین تاریخ به بعد هر چند بر اثر مخالفت مغولان با این مذهب و کشتار عده ای از پیروان آن،این مذهب ظاهرا از میان می رود اما پیروان مانی در خفاء از تبلیغ آن دست برنمی دارند.اسناد و مدارک مربوط به مانویان نه تنها به زبانهای ایرانی میانه (پارتی،پارسی میانه،سغدی وغیره) است بلکه به زبانهای اویغوری وچینی نیز در دسترس می باشد.[۳۳]
۲-۲-۴.مانویت درغرب :
درمغرب آئین مانوی در زمانی که مانی زنده بود به سوریه و مصر رسید.
در سال ۳۰۰ میلادی تعداد مانویان درمصر آنقدر زیاد بود که الکساندرکـولوپوسـکی فیلسوف را تحریک کردند تا رساله ای بر ضد آنها بنویسد.[۳۴]
بعد از درگذشت مانی، در مغرب زمین دین مانی گاهی در حال توسعه و زمانی رو بزوال بود. در قرن سوم میلادی هیئت های مانوی از بابل روانه مصر شدند و در آنجا پیشرفت های بسیاری حاصل کردند. دین مانوی بسرعت در روم مغرب زمین مذهبی بنام مذهب «کاتار»*یا «البیروآ»*بوجود آورد که از شعب دین مسیح به شمار می رفت. آنها فرقه ای بودند که درقرن دوازدهم در مغرب فرانسه بخصوص در ناحیه (آلبی) پراکنده بودند.[۳۵].
بهار دربارۀ گسترش مانویت در غرب آورده است: تعالیم مانویت اولین بار در سال ۲۸۰ میلادی در زمان امپراتور«پروبوس» وارد امپراتوری روم شد و از سال ۳۳۰ میلادی به بعد به سرعت گسترش یافت.
مانویت در ایالات غربی امپراتوری روم با تعقیب و آزار شدید دولت روبرو شد.امپراتور دیوکلسین در سال ۲۹۷ م. فرمان معروف خود بر ضد مانویان صادر کرد. وی در این فرمان مانویان را به ارتکاب همه نوع جنایات و داشتن خوبیهای جانوری که به نظر او خاستگاه ایرانی داشتند متهم کرده بود. [۳۶]
مرقیونیه و مسیحیانی که به سبب معلومات خود در پی یک نوع مسیحیت منطبق با دلایلی مقبولی بودند از این دین پشتیبانی کردند. انتقاداتی که از کلیسای جاثلیتیه (کاتولیک) داشت بیشتر موجب تقویت آن در غرب گردید.[۳۷]
کیش مانی در سدۀ چهارم و پنجم میلادی درمغرب به حداکثر پیشرفت خود رسید و بعد از آن با مخالفت کشیشان مسیحی مواجه شد و اغلب پیروان مانی مانند مهرپرستان زیر فشار و کشتار و شکنجه دسته جمعی از بین رفتند.[۳۸]
۲-۲-۵.پیروان مانی :
پیروان مانی به دو قسمت منقسم شدند: اول کاملین یا صدیقون،دوم سامعین. طبقه اول ازسامعین بیشتر معرفت داشته از بعضی چیزهائی که برای سایرین مباح بود دوری می جستند.مثلا شراب ننوشید تخم مرغ و گوشت نیز نمی خوردند،کاملا از مزاوجت پرهیز می کردند، اجازه نداشتند غذا بیش از مقدار لازم برای یکروز و لباس بیش از برای یکسال داشته باشند.هر روز چهار دفعه و هر دفعه پس از طهارت مخصوصی نماز می خواندند، هنگام عبادت رو بطرف آفتاب و ماه ویا شمال می کردند. یکی از دعاهای ایشان بقرار ذیل است:
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
« من خود را خم نموده با قلب پاک و لسان صادق به خدای بزرگ، پدر نور،و جوهر نورها سجده مینمایم ای خدا،تو ممدوح ومتبارک هستی. شخصی تو را سجده می نماید که فرشتگان تو،کلام تو،عظمت تو، و آنچه را که بنظرت وخوب می آید ستایش می کند، زیرا تو خدائی هستی که سراسر راستی و حیات و قدوسیت می باشی.»
درمذهب مانی کشتن حیوانات اکیدا ممنوع است لازم نبود سامعین تمام این احکام را نگاهداری نمایند، ولی موظف بودند احکام ده گانه مانی را نگاهداری نمایند. این احکام عبارت از منع بت پرستی، دروغگوئی،لئامت طبع، قتل،زنا،دزدی،عقیدۀ باطل،جادوگری،شک و بیکاری.خصوصا بت پرستی و جادوگری قدغن شده بود. عقیدۀ ایشان دربارۀ کاملین این بود که پس از موت فورا بماه صعود نموده از آنجا بفردوس میروند و می گفتند سامعین باید از یک سلسله تطهیرات طولانی گذر کرده بعد بفردوس برسند.اما ارواح اشرار در دنیا با یک حالت بدبختی و نومیدی تا حریق آخر در دنیا گردش نموده در آنوقت بملک ابدی ظلمت ورود می نمایند.
پیروان مانی انجمن با نفوذی با ترتیبات منظمی برای ابلاغ عقیده خود تشکیل دادند. شروع کارشان اول در بابل و بعد در سمرقند ترکستان بود.سیس یکی از دوازده معلمینی بود که قدرت تام در این مذهب داشت و جانشین مانی گردید.هفتاد و دو نفر ناظم در تحت نظر دوازده نفر مذکور بنظامت اشتغال داشتند.بعد از این عده اکابر و بعد از ایشان کاملین و آخر همه سامعین بودند. پس پیروان مانی به پنج طبقه منقسم می گردیدند این نهضت ابتدا در ایران و مشرق ریشه گرفت. چون بسیاری از اشخاص شریف بدان گرویدند، جفا شدت یافت، ولی این جفا بتوسعۀ آن دین مساعدت نمود.برای فرار از جفا عده ای از پیروان مانی از ایران به ترکستان مهاجرت نموده و در آنجا بسیاری را به مذهب مانی در آوردند.
مبلغین مذهب مانی در غرب می گفتند انسان نخستین در آسمانها نشسته و منتظر است تمامی نور در ملکوتش جمع آوری شود.[۳۹]
پیروان مانی را که گویند وی (مانی) همان فارقلیط است که مسیح وعده داده با سخنانی که مانی در جبله و کتاب شابرقان و کتاب سفرالاسفار و دیگر کتابهای خود در این باب گفته و ثنویان مانوی و دیصانی و مرقیونی و دیگر فیلسوفان را دوباره و غیره در آنجا آورده ایم.[۴۰]
وقتی مسلمین بر ایران استیلا یافتند، پیروان مذهب مانی قدری آسوده شدند، ولی چون در جفا بعضی از مسلمین پیرو مذهب مانی شدند،سایر مسلمین درصدد برآمدند که آئین مانی را از میان بردارند.بنابراین هزارها از پیروان مانی را بنام زندیق در زمان خلیفه المهدی و جانشیناش کشتند. با اینهمه شدائد باز مذهب مانی ۱۱۰ تا ۱۲۰۰م. در ایران پایدار ماند و در ترکستان تا زمان استیلای مغول تا قرن سیزدهم پیشرفت کرد،ولی بالأخره ناپدید گردید[۴۱]
۲-۲-۶.توسعه مانویت و بقایای آن:
پیروان مانی هرگز نتوانستند برنامه ای را که برای آنها معین شده بود از تسخیر تمام جهان بود کاملا انجام دهند. با این حال، توسعه و پیشرفت دین مانی از حیث زمان و مکان بسیار قابل ملاحظه است. مدت ۱۲ قرن از قرن سوم تا پانزدهم میلادی،این دین دائما در پیشرفت بوده و انعکاس آن در تمام نیمه کرۀ شمالی آتلانتیک تا اقیانوس آرام پیچیده است.
مرکز دین مانی،مدت ها، شهر بابل بوده که در آنجا نیز متولد شده، ولی کلیسای نور خود را در شهر تیسفون قرار داده بود. در زمان خود مانی به علت مسافرت های بی شمار او، مذهب جدید در سرتاسر ایران منتشر گردید و با وجود ممانعت ها و انشعابات، در تمام دورۀ ساسانی در ایران طرفداران متعددی داشت. در اواخر قرن پنجم،نهضت مزدکیان برای پیشرفت کار خود از راهی که مانی باز کرده بود استفاده کرد. بعد از تسخیر ایران به دست اعراب و حتی در زمان خلفای اموی نیز مانویت پیش رفتی داشت، ولی در ابتدای عهد خلفای عباسی از بین رفت. درقرن دهم میلادی مانویان متفرق شدند و مرکز خلافت از بابل به سمرقند انتقال یافت. با این حال، اصول عقاید پیروان مانی،تا اندازه ای، در فلسفۀ اسلام یا در بعضی از زنادقه دنیای اسلام بی اثر نبوده است.
درمشرق ایران، پیروزی زیادتری نصیب مانی شد. در ماوراء النهر و خراسان، مذهب مانی از ابتدا پیروان زیاد پیدا کرد، پیروان متعصب را دیناوریه*می نامیدند.دراواخر قرن هفتم میلادی، ترکستان شرقی به دست دولت چین افتاد و راه بزرگ کاروان رو بین کاشغر و کوچا و قره شهرارتباط ایران را با آسیای مرکزی و شرقی برقرار کرد. ازسال ۷۳۲، طبق یک فرمان امپراتوری چین، مذهب مومونی یا مارمانی آزاد گردید. طبق فرمان دیگری در ۷۶۳، روسای اویغور (خاقان) مذهب مانی را پذیرفتند. اویغورها قبایل ترک نژاد بودند که از چندین قرن پیش کشور بزرگی از رودایلی تا رود زرد به وجود آورده بودند. [۴۲]
کیش مانی در قرن چهارم و پنجم مسیحی در مغرب به حداکثر پیشرفت خود رسید و پس از آن مورد مخالفت کشیشان مسیحی قرار گرفت و اغلب پیروان مانی همچون مهرپرستان تحت فشار و کشتار دسته جمعی از بین رفتند. درقرون وسطی جمعی از پیروان مانی بنام کاتاردر فرانسه خروج کردند وپاپ علیه آنها اعلام جهاد داد.[۴۳]
مذهب مانی در آفریقای شمالی و در مغرب زمین مدت ها به صورت مخفیانه صورت گرفته و وقتی هم که بالاخره اصل مذهب مانی به کلی فراموش شد، شعباتی از آن به نام های دیگرجای آن را گرفت و تاریخ نویسان به این شعبه ها نام مانویت جدید داده اند. ولی این نامگذاری کاملا صحیح نیست، زیرا اگرچه هر کدام ازاین شعبه ها با هم قرابتی دارند احتمالا زاییده مذهب اصلی مانی نیستند.
یکی از آنها مذهب طرفداران پل است که در ارمنستان، در اواسط قرن هفتم میلادی، به وجود آمد وتمام امپراتوری بیزانس را، هم از نظر مذهبی و هم از نظر نظامی، مورد تهدید قرار داد. پولسین ها کاملا طرفدار ثنویت هستند و عقیده دارند که دو خداوند وجود دارد یکی خداوند خلاق و حاضر و دیگری خداوند خوب و «پدرعالم» و خداوند عالم نامرئی و آینده.
از ابتدای قرن یازدهم و درقرن دوازدهم، درناحیه اورلئان و درجنوب و در شامپانی و بعد ازآن در شمال فرانسه، در بورگونی، و زمانی در بریتانیای کبیر، درشمال اسپانیا و ایتالیا دسته هایی از منشعبین پیدا شدند که معاصران به آنها نام پیروان مذهب مانی دادند، ولی مشکل است بتوان تشخیص داد کدامیک ازاین فرقه ها وابسته به فرقه کاتارند.[۴۴]
۲-۲-۷.فرقه ها:
با کشته شدن مانی کشتار گروهی و آزار مانویان در ایران باستان رایج شد؛ گروهی از آنها را از دم تیغ گذراندند، گروهی دیگر را در آتش سوزاندند و گروهی مجبور به کوچ و ترک سرزمین خود شدند. به همین منظور برخی به سوی خاور و برخی به باختر رفتند. زمان گذشت و چون دیگر دین ها، در دین مانی نیز اختلاف دیدگاه پدید آمد و فرقه ها ی مانوی هر کدام از جایی سر برداشتند:
۱.مینگ کیائو(کیش روشنی) فرقه یی که از اواخر قرن هفتم تا قرن سیزدهم میلادی چین حیات داشت، پیروان آن شخص مانی را سرور خطاب می کردند، او را آخرین پیامبر می دانستند و برای او نیایشی با عنوان مو- مو- نی (مارمانی :سرود مانی) برپا کردند. این فرقه در چین سامان یافتند و خود را با دین های سنتی آن دیار(بودایی و قائویی) هماهنگ کردند. هر گاه مردان آن ها با زنان شان بودند و چیزی به دیگری می دادند یا می گرفتند، نباید دست همدیگر را لمس می کردند.
با گذشت زمان آن ها از پشتیبانی اویغورها محروم شدند و حکومت چین آن ها را قتل عام کرد که به ناچار در جنبش های سیاسی روزگارخویش- در قرن دهم میلادی- به گروه های مخفی، چون جمعیت «نیلوفرسفید» و «ابرسفید» که از فرقه های التقاطی بودایی بودند، پیوستند وای اگر به دام ماموران می افتادند حکمی که برای آنها اجرا می شد؛ خفه کردن پسران آنها، زدن صد ضربه چوب سنگین به پیروانشان و اگر جان سالم به در می کردند تا پایان عمر خویش به دور دست ها و منطقه های محروم تبعید می شدند.
۲.بوگومیلیان (مردان خدا) فرقه یی دیگر از مانویان بودند؛ آن ها دوگانه پرستان گیاه خوار، پارسا، تناقض گرا ومعتقد به عدم رنج جسمانی مسیح بودند که در روزگار پطر امپراتور(۹۲۷-۹۶۹م) اندیشه های دینی خود را از تراکیه و آسیای صغیرآغاز و تا اندازه ایی در سراسر منطقه ی بالکان ترویج می دادند تا اینکه در قرن یازدهم به جنبشی زیرزمینی تبدیل شدند.
۳.بولسیه (پولسیان) فرقه یی دیگر که در پایان قرن هفتم (م) به دست کنستانتین مانانالیستی تا قرن دوازدهم در ارمنستان می زیستند و میراث داران آموزه های مانی در آن جا بودند.آن ها با یک فرقه ی ارمنی به شمار می آمدند و خود را پولس شمیشاطی منسوب می کردند که فرقه ی بوگومیل از آن ها نشئت گرفت.
۴.پریسیلیانی؛ پیروان پریسیلیان آویلایی بودند. او به سبب مانوی گرایی درسال سیصدوهشتادوپنج میلادی به بدعت گرایی و جادوگری متهم و محکوم به مرگ شد.پیروان وی در قرن های پنجم و ششم مرقیونی ها (مرقیونیه) بودند. آنها با فرقه ی پولسیان دارای برخی اندیشه های مذهبی همسان بودند؛ دوگانه پرستی، ریاضت کشی، عقیده نداشتن به رنج جسمانی مسیح از آن جمله بود.
۵.کاتاری ها (کترها)؛ به معنای پاکان در قرن دوازدهم میلادی فرقه یی که اندیشه های دینی شان به سرعت از لومباردی (درایتالیا) به جنوب فرانسه و اروپای شرقی کشیده شد. آن ها نیز دوگانه پرستی بودند که اعتراف های ماهیانه شان بندگی یا ندبه نامیده می شد و بوسه ی آشتی و درخواست آمرزش، همراه با بخش کردن نان مقدس را به دنبال داشت.این فرقه نیز که تاثیرپذیری زیادی از فرقه ی بوگومیلی داشته است،میراث دار آموزه های مانی در قلب جهان مسیحیت- در قرن های یازدهم و دوازدهم میلادی به شمار می آمد.
۶.گسترش اندیشه های مانوی به جهان اسلام هم کشیده شد؛ پس از اینکه ایران به دست عرب ها فتح شد، در عصر اموی ها گاهی پیروان مانی از یاری آن ها برخوردار بودند. خالد بن عبدالله قسری یکی از حاکم هایی بود که مانویان را حمایت می کرد و به جز آن ها با مسیحیان، یهودیان و زرتشتیان روزگار خود همان رفتار را داشت. این حاکم مسلمان که مادرش مسیحی بود، به دست جانشین خود زندانی و زیرشکنجه کشته شد. در دوران وی که به دوران صلح و آرامش- برای مانویان شناخته می شد،سبب تجدید فعالیتهای ادبی و نظری گردید که به فرقه ها و انشعاب هایی انجامید. بین طرفداران مهر، استاد استادان و مقلاص مشاجره یی در گرفت. وحدود چهارده سال (ازسال ۱۴۵تا۱۵۹ ه-ق) ادامه یافت که پیروان مهر را مهریه و پیروان مقلاص را مقلاصیه می گفتند.اما جنبه ی نظری این انشعاب دین آوران کم رنگ تر بود.
یکی از مهمترین شاخه ها دروزی ها هستند که در آغاز قرن پنجم بوجود آمدند و هم اکنون نیز بیش از دویست هزارنشوند. همه ی این فرقه ها در باورهای خود اسطوره های گنوسی – مانوی را راه داده اند.آن ها این اسطوره ها را از موالی کوفه آموختند.[۴۵]
بخش سوم :۲-۳..آثار مانویان
۲-۳-۱. خط و ادبیات کتب مانوی:
برخی زبان مانی را سریانی، آرامی رایج در شهر الرها دانسته اند و بعضی دیگر آرامی رایج در بابل. عده ای معتقدند مانی الفبا ی خود را از الفبای تدمری و بعضی گفته اند از الفبای بابلی گرفته است. [۴۶] زبان آرامی که مانی و شاگردانش به کار برده اند گویش ناحیه بابل نبوده است. یعنی نه شبیه زبان بابلی شمالی است که در تلمود بابلی پیدا شده و نه مانند گویش بابلی جنوبی در نوشته های ماندایی است.
مانی در به کارگیری ابزار شناختی خود تا آنجا که به زبان های ایرانی، چون پارسی میانه و پهلوی مربوط می شد نوآور بود. او در حقیقت، پیچیدگی های نگارشی این زبانها را اصلاح کرد. مانی بخش بزرگی از آثار خود را نه به زبان ایرانی،بلکه به آرامی شرقی نگاشت. تنها یک کتاب او، شاپورگان به زبان پارسی میانه نوشته شده است.[۴۷]
کتاب مقدس مانویان از هفت اثرتشکیل شده که مانی به زبان مادری خود، یکی از لهجه های آرامی شرقی نوشته است. دست کم بخشی از این نوشته ها را روحی به نام «نرجمیگ» الهام کرده بود.[۴۸].
بیشتر مطالب آن دربارۀ فرضیه اصول آفرینش و به ویژه مسئله معاد بوده است که آن را به شاپور اول اهدا کرده است.
ب: سفر الجبابره:
نام آن در زبان پارتی کوان (جمع کو همان کوی در زبان اوستایی در پهلوی) است. ویدن گرن معتقد است که کاوان مبتنی بر اساطیر ایرانی و سامی است. [۴۹]
پ:کنزالاحیاء یا گنجینۀ حیات:
به عقیدۀ بعضی ضمیمه انجیل مانی بوده است. این کتاب دست کم در هفت جلد است و شامل انسان شناسی ازدیدگاه مانی وهمچنین شامل جزئیات تغییرات وی را ازانسان در مفهوم عالم صغیراست.
ت:فرقماطیا:
ابن ندیم این کتاب را به همین نام ذکر کرده است. این نام مأخوذ از یونانی به معنی رساله است.نام این کتاب در متون قبطی و چینی نیز ذکر کرده است. اما نام و اثری از آن در متون مانوی ایرانی به دست نیامده است.
ث:الاسرار(رازها):
که شامل هجده فصل و مضمون آن حمله به جانشینان بردیصان است. شاید بتوان حدس زد که این اثر به قصد
مقابله با اثری باشد که به همین نام نزد پیروان بردیصان رواج داشته است. بخشهایی از این کتاب نیز در کتاب بیرونی ترجمه شده است.