ـ دوره ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ که اشغال ایران در این دوره صورت میگیرد. به دلیل اشغال ایران سرمایهگذاریهای دولتی و روند مدرنیزاسیون رضاخانی دچار وقفه میشود و از آنجا که شهرها نماد مدرنیزاسیون بودند دچار مشکل میشوند. بخش کشاورزی در این دوره دچار رکود میشود. بهدلیل رکود بخش کشاورزی مهاجرتهای روستایی شروع میشود، بهطوریکه رشد سالانه شهری از ۶۵/۱ به ۷۲/۲ درصد رسید. در این دوره شاهد مهاجرت به خارج از کشور هم هستیم. روند در حاشیه قرارگرفتن بخش کشاورزی از این دوره شروع میشود.
از اواخر این دوره به دلیل تلاشها و مساعدت دولت دکتر محمد مصدق، شهرها و روستاها از حالت رکود در حال خارجشدن هستند، برای نمونه تراز بازرگانی مثبت میشود. صادرات غیرنفتی افزایش مییابد. صادرات غیرنفتی ایران در سال ۱۳۳۱ به حدود ۵ میلیارد و ۸۲۳ میلیون ریال رسید، درحالیکه واردات در همان سال ۵ میلیارد و ۲۰۶ میلیون ریال بود. درنتیجه ایران حتی توانست در حساب مبادلات غیرنفتی مازاد تجاری بهدست آورد، اما متأسفانه بهدلیل کودتا این روند ادامه پیدا نمیکرد.(کاتوزیان، ۱۳۸۷)
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
ـ در دوره ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۰ درآمدهای نفتی افزایش مییابد. شهرنشینی با افزایش درآمد نفت روند صعودی را طی میکند. این موضوع حاصل تحول در الگوهای استخراج و تمرکز مازاد اقتصادی است، اما از نظر وسعت به اندازهای نیست که باعث بروز همهجانبه مشکلات شهری شود. در این دوره شبکه شهری هنوز موزون است و میزان رشد سالانه جمعیت شهری به ۵۷/۴ درصد افزایش مییابد.
۱-۲-۱۷-۲ تحلیلی از روند شهرنشینی از سال۱۳۴۰ تا ۱۳۵۷
عوامل و مسائل زیادی در تحولات و روند شهرنشینی در این دوره مؤثر بودند. اقتصاد ایران در تقسیم کار بینالمللی همانند کشورهای جهان سوم به شیوه تکمحصولی سوق داده شده بود. اینبار نظام جهانی سرمایهداری شیوه دیگری را تجویز کردند و آن انتقال صنعت به کشور ایران بود. البته این صنعت پایهای و مادر نبود، بلکه صنعتی بود که به جامعه سرمایهداری بهتر کمک میکرد تا حداکثر استفاده را از منابع و معادن کشور ایران ببرد. بنابراین صنایع مونتاژ و صنایعی که مواد اولیه را برای کشورهای صنعتی آماده میکردند درایران و عمدتاً در تهران مستقر شدند.(مشهدی،۱۳۷۴، ۵۲)
ازسوی دیگر با انجام اصلاحات ارضی، روابط سنتی تولید در روستاها از هم پاشید و چیزی جایگزین آن نشد. در این دوره اشتغال نیروی کار در بخش صنعت و خدمات افزایش پیدا کرد و در بخش کشاورزی کاهش یافت. بخش کشاورزی با رشد کم خود هر چه بیشتر به یک بخش حاشیهای در کل اقتصاد تبدیل شد و اولویت توسعه به دیگر بخشهای اقتصادی داده شد، برای نمونه اشتغال در برنامه سوم نسبت به برنامه دوم ۱/۶ درصد و در برنامه چهارم نسبت به برنامه سوم ۱/۸ درصد کاهش یافت. همزمان با موارد فوق کاربرد ماشینآلات در امر کشاورزی در سطح محدودتری باعث آزادشدن نیروی کار از فعالیتهای کشاورزی و راندهشدن از زمین شد. از دیگر سو درآمدهای نفتی بیش از پیش در حال افزایش است. مازاد اقتصادی حاصل از نفت رابطه مستقیمی با میزان کار انجام شده در تولید آن ندارد، زیرا با اختصاص اندکی از نیروهای مولد یک اقتصاد نفتی به تولید نفت، حجم عظیمی از مازاد اقتصادی حاصل میشود. بخش عمده آن نه حاصل فعالیت تولیدی که حاصل اجاره نفتی است. از نظر تمرکز مازاد اقتصادی نفتی این مازاد در دست دولت متمرکز میشود، بدون اینکه بخش خصوصی در تمرکز آن سهمی داشته باشد. این مازاد سپس از طریق برنامههای عمرانی و بودجههای دولتی و اعتبارات، به بخشهای دیگر اقتصاد انتقال مییابد و به سرمایهگذاریهای مختلف تبدیل میشود. تحول در سه عامل مالکیت ارضی، وابستگی به اقتصاد پولی و مکانیزهکردن کشاورزی بهتنهایی برای وسعتگرفتن مهاجرت به شهر کافی نیست. شهرها در این دوره مکان تحقق مازاد اقتصاد ملی هستند.
برنامههای عمرانی که بودجه آن از محل این مازاد تأمین میشد در آغاز صرف بهبود زیرساختهای شهر و بین شهری شد و در مرحله بعد صرف سرمایهگذاریهای صنعتی گردید. گسترش زیرساختهای ارتباطی باعث رونق شهرها و گسترش زیرساختهای تأسیساتی و تجهیزاتی شد و کیفیت زندگی شهری را ارتقا داد. عوامل فوق سبب رونق فعالیت بخش ساختمان و افزایش انباشت سرمایه در این بخش شد. بدینترتیب زمانیکه عدم مهارت نیروی کار روستایی را از یکسو و رونق فوقالعاده مشاغل ساختمانی را از دیگر سو در نظر میگیریم به یکی از عمدهترین علل مهاجرت نیروی کار از روستا به شهر پی خواهیم برد.
پیشرفت مناسبات سرمایهداری و انباشت سرمایه همه عوامل فوق را در یک یا دو شهر تشدید میکند. مقایسه رقم جمعیت تهران با دومین شهر در سه مقطع ۱۳۳۵، ۱۳۴۵و۱۳۵۵ بهتنهایی بسیار گویاست و خود گواه این گرایش به تمرکز است. حاصل این تمرکز شدید، جابجایی نیروی کار از شهرهای کو چک و متوسط به شهرهای بزرگتر و متروپل است .در سال ۱۳۳۵ جمعیت تهران حدود ۵/۱ میلیوننفر و جمعیت تبریز ۲۸۰هزار نفر، اصفهان ۲۵۰ هزار نفر و مشهد ۲۴۰ هزار نفر اعلام شده است، که به ترتیب تهران ۵ برابر تبریز، ۶ برابر اصفهان و۵/۶ برابر مشهد جمعیت دارد. در سال ۱۳۴۵ تهران ۸/۲ میلیون نفر جمعیت داشت. این رقم برای شهرهای اصفهان، مشهد و تبریز، به ترتیب ۴۲۴،۴۰۹،۴۰۳ هزارنفر بوده است. در سال ۱۳۵۵ شهر تهران ۵/۴ میلوننفر جمعیت داشت. این رقم برای شهرهای مشهد، اصفهان، تبریز، به ترتیب ۶۶۷،۶۶۱،۵۹۷، هزار نفر بوده است.
اعداد فوق نمایانگر روند مهاجرت شدید به شهر تهران و پیشیگرفتن تهران از شهرهای پس از خود است. این مسئله خود اثرات زیانباری را بر شهر تهران گذاشته بود. یکی از بارزترین نمودهای مهاجرت از شهرها و روستاهای کوچک به تهران، گسترش حاشیهنشینی یا زاغهنشینی در اطراف تهران است. از سال ۴۵ تاکنون این روند ادامه دارد و باعث زایش و رویش قارچگونه شهرکها و زاغهها در اطراف و بعضاً در شهر تهران شده است. در این دوره ۴۰۰ تا ۶۰۰ هزار نفر مهاجرت کردهاند. ۱۲۸۲ آبادی کشور یا از بین رفتهاند یا خالی از سکنه شدهاند. این کاهش جمعیت به نفع شهرهای بزرگ بوده است، برای نمونه در سال ۱۳۵۲،۲/۴۳ درصد جمعیت تهران را مهاجرین تشکیل میدادند. تعداد مهاجرین یک میلیون و ۵۲۳ هزار و ۶۶۴ نفر بوده که از نقاط مختلف کوچ کرده بودند.(وثوقی،۱۳۶۶، ۵۳)
بنابراین میتوان گفت که محرکهای اصلی مهاجرت در این دوره از یکسو اصلاحات ارضی و از دیگر سو افزایش چشمگیر درآمدهای نفت بود که به بخشهای شهری تزریق شده بود.
درباره شبکه شهری در این دوره میتوان گفت در مقایسه با دوره (۱۳۰۰ تا ۱۳۴۰) از شکل کهکشانی خارج شده و به شبکه شهری زنجیرهای تبدیل شده است. در دوره قبلی هنوز یک کلانشهر اصلی که بتواند تمام فعالیتها را به خود جذب کند شکل نگرفته بود. ارتباط ارگانیکی بین روستاها و شهرهای کوچک و بزرگ هنوز وجود داشت، اما از دهه ۴۰ به بعد به علت تمرکز شدید درآمدهای حاصل از نفت در تهران و چند شهر دیگر همگونی نسبی قبلی شبکه شهری از بین رفته و از نظر شکل به شبکه شهری زنجیرهای تبدیل شده است، بهطوریکه در این دوره دگرگونی و تغییرات در کل شبکه شهری بهطور یکنواخت صورت نگرفته، بلکه صرفاً مکانهای خاصی جاذب عملکرد جدید شدهاند، درنتیجه شهرهای کوچک و متوسط عملکرد خود را از دست دادهاند بدون اینکه عملکرد جدیدی بهدست آورند، از اینرو ارتباط ارگانیک منطقه با اینگونه شهرها دچار گسست شد و ارتباط جدیدی بین مناطق مختلف و متروپل تهران از یکسو و شهرهای بزرگ دیگر برقرار شد که حاصل آن گسیختگی در شبکههای شهری محلی و در کل گسیختگی در شبکه شهری ایران بود.
۱-۲-۱۷-۳ شهرنشینی پس از انقلاباسلامی
بازتاب فضایی انقلاب اسلامی و نتایج آن خیلی زود در فضای کالبدی و فضایی شهرهای ایران نمایان شد. مسائل و مبارزات سیاسی جریانات و مبادلات فکری و انقلابی، شهر را به کانون عمده این تحولات تبدیل کرد. روند رو به رشد جمعیت در شهرها که پیش از انقلاب آغاز شده بود همچنان و بعضاً با رشد بیشتر ادامه یافت. شروع و ادامه جنگ تحمیلی نیز این جریان را سرعت داد. ازسوی دیگر پس از انقلاب مشکلاتی نیز دامنگیر کشور شد؛ مشکلاتی چون کاهش درآمد حاصل از فروش نفت به دنبال تحریم اقتصادی و مشکلاتی که به سبب وجود موانع در واردکردن مواد اولیه قطعات و ماشینآلات مورد نیاز صنایع وابسته بهوجود آمده بود. این مشکلات همه به گردش سرمایه و کالا در بخشهای کشاورزی، صنعت و ساختمان لطمه وارد کرده و در بخش خدمات رواج پیدا کرده است. از دیگر سو شروع جنگ ایران و عراق زمینه را جهت مهاجرت جمعیت از مناطق جنگزده بهسوی نواحی دور از جنگ مهیا کرد. همچنین مهاجرت مهاجرین خارجی از کشورهای افغانستان و عراق نیز سرعت رشد شهرها را افزایش داد. افزایش زاد و ولد نیز به علت کنترل جمعیت و تبلیغات به رشد شهرنشینی بیش از پیش کمک کرد، برای نمونه رشد جمعیت در سالهای ۶۵ ـ ۵۵، ۹/۳ درصد بوده است.
در سرشماری ۱۳۶۵ کل جمعیت کشور ۹/۴۹ میلیوننفر و جمعیت شهرنشین ۹/۲۶ میلیون بوده که ۵۴ درصد کل جمعیت کشور را تشکیل میداده است. این دهه به دلیل عبور جمعیت شهرنشین ایران از مرز ۵۰ درصد جمعیت کل کشور، به عنوان یک دهه مشخص در تاریخ ایران است.
از عوامل بارز این دوره افزایش جمعیت شهرهای پرجمعیت و فاصلهگرفتن آنها از شهرهای با جمعیت متوسط کشور بود. هفت شهر بزرگ کشور به سرعت بر جمعیت خود افزودند و بهموازات شهر تهران به کانونهای عمده جمعیتی کشور تبدیل شدند. این عامل بر گسیختگی شبکه شهرهای ایران همچون پس از دهه ۴۰ کمک کرده است. شهرهای بالای صدهزار نفری به ۴۱ شهر افزایش یافت و شهرهای مشهد، اصفهان، تبریز، شیراز، اهواز، باختران و قم به همراه بقیه شهرهای بالای صد هزار نفری، عمدهترین جمعیت شهری را در خود جذب کردند. با این حال فاصله جمعیتی بین تهران و هفت شهر بزرگ زیاد بوده و از دیگر سو بین هفت شهر بزرگ و شهرهای پس از خود نیز فاصله زیادی وجود دارد. مجموعه دگرگونیهای فضایی فوق بیانگر افزایش سریع وزن و سهم جمعیت شهری و نظام شهری است.
در سرشماری۱۳۷۰ سهم جمعیت شهری به کل کشور به ۵۷ درصد افزایش یافت و بقیه در روستاها ساکن بودند. تعداد شهرهای بالای یکصد هزار نفری به ۴۸ شهر و شهرهای میلیونی به ۴ شهر افزایش یافت. در مجموع رشد چشمگیری در نظام شهری نسبت به سرشماری ۱۳۶۵ احساس نمیشود، ولی روند رشد شهرنشینی با کاهش محسوس ادامه دارد. رشد جمعیت سالانه ۴ درصد در سال است که نسبت به سال ۶۵ کاهش یافته، ولی با این وجود افزایش جمعیت شهری در پنج سال ۱۳۶۵ تا ۱۳۷۰ به میزان تقریبی ۵ میلیون نفر، رقم قابلتوجهی را نشان میدهد که میتواند مسائل و مشکلات شهرنشینی را مطرح کند. سهم شهرنشین استانها در کل جمعیت شهرنشین کشور نیز نشاندهنده عدمتعادل در پراکندگی جمعیت شهرنشین در سطح ملی است. در کل کشور، استان تهران با ۲/۲۷ درصد جمعیت شهری سهم خود را همچنان افزایش داده است. شهر تهران به تنهایی ۳/۲۰ درصد جمعیت شهرنشین را به خود اختصاص داده است. استانهای خراسان با ۶۳/۹ درصد، اصفهان ۶۹/۷ درصد، آذربایجان شرقی ۲/۷ درصد و خوزستان و فارس تقریباً ۶ درصد پس از تهران بیشترین جمعیت شهرنشین را به خود اختصاص دادهاند. در این میان کهکیلویه و بویر احمد با ۴۷/۰ درصد و ایلام ۶۶/۰. درصد به ترتیب کمترین سهم را از جمعیت شهرنشین برخوردارند.
براساس سرشماری ۱۳۸۵ کل جمعیت کشور به ۷۰ میلیون و ۴۷۲ هزار و ۸۴۶ نفر رسید. سهم جمعیت شهرنشین کشور حدود ۴۸ میلیون و ۲۴۵ هزار و ۷۵ نفر بوده است، به عبارت دیگر ۶۸ درصد جمعیت شهرنشین و ۳۲درصد را جمعیت روستانشین تشکیل میداد. جمعیت شهرنشین سال ۸۵ نسبت به سال ۷۰، رشدی حدود ۱۱درصد را نشان میدهد که حاکی از مهاجرت روستانشینان به شهرهاست و افزایش ۵۲ درصدی شاغلین بخش خدمات در سال ۸۵ مؤید همین مسئله است. در این سال جمعیت شهر تهران حدود ۸ میلیون را نشان میدهد که نسبت به سال ۷۵ از رشد حدود ۱۵ درصد برخوردار است. شهرهای میلیونی به عدد ۶ میرسد: تهران، مشهد، اصفهان، تبریز، کرج، شیراز و اهواز. شهر تهران نسبت به گذشته فاصله خود را با شهرهای دیگر حفظ کرده است که حاکی از تسلط شهر تهران بر شبکه شهری ایران است.
نسبت جمعیت شهری به روستایی طی دهه ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۵ در تمام استانها روند افزایشی داشته است، اما این میزان در تعدادی از استانها افزایش بیشتری را نشان میدهد. نسبت جمعیت شهری در استانهای اصفهان، تهران، قم و یزد بهترتیب از رقم ۸۹/۲، ۲۳/۶، ۳۲/۱۰ و ۶۸/۲ در سال ۱۳۷۵ به ۹۹/۴، ۵۵/۱۰، ۴۵/۱۵ و ۹۳/۳ در سال ۱۳۸۵ افزایش یافته است.
شهرهای استان تهران ۶/۲۸ درصد مهاجران وارد شده طی دهه ۱۳۸۵-۱۳۷۵ به شهرهای کشور را به خود اختصاص دادهاند و شهرهای استانهای خراسان رضوی و اصفهان با تفاوت قابلتوجه با استان تهران با نرخ ۵/۷ و ۳/۷ درصد در رتبههای بعدی جذب مهاجران قرار دارند. استانهای ایلام، خراسان جنوبی و خراسان شمالی پایینترین جذب مهاجر را طی این دهه داشتند.
توجه به تحولات روند شهرنشینی، الگوی توزیع جمعیت شهری در کشور و استانها از موضوعهای قابل توجه و بررسی است. اگر چه بین شهرنشینی و توسعه انسانی همبستگی بالایی وجود دارد، اما رشد شتابان آن بدون برنامهریزی و سیاستگذاری، پیامدهایی را در پی دارد. در سال ۱۳۸۵ شهرنشینی در کشورمان نسبت به سال ۱۳۳۵ بیش از دو برابر شده است. شهرنشینی امروز زندگی همه مردم را تحتتأثیر قرار میدهد.
کاهش جمعیت روستایی در کشورمان حاکی از این است که شهرنشینی در کشور بهطور عمده نتیجه مهاجرت جمعیت بخصوص از مناطق روستایی به شهرهاست. کاهش مرگومیر کودکان در مناطق روستایی و بالابودن باروری زنان روستایی در چند دهه گذشته سبب افزایش طبیعی جمعیت در روستاها نسبت به شهرها شد.
نتایج این بررسی نشان میدهد رشد شهرنشینی در کشور ما دارای چند ویژگی عمده مانند شتابان، تمرکزگرایانه و ناشی از مهاجرت است. شهرنشینی با خود پیامدهای مثبت و منفی فراوانی دارد، بخصوص سهم الگوی شهرنشینی در این بین قابلتوجه است. بروز مشکلات اجتماعی، حاشیهنشینی و بیکاری پنهان از نتایج گسترش بیحد و حصر جمعیت شهری است. با گسترش شهرهای بزرگ بویژه کلانشهرها، افراد در این شهرها با مشکلات متعددی روبهرو شدهاند که از مشخصترین آنها افزایش تقاضا و کمبود مسکن، ساختوساز ناایمن، مشکلات زیستمحیطی و آلودگیهای مرتبط با آن است. مطالعه شهرنشینی جمعیت کشورمان نشان میدهد که عمده جمعیت شهری در شش کلانشهر که بیشتر شرکتهای بزرگ، دانشگاههای مادر، کارگاهها و کارخانههای تولیدی و امکانات عمده کشور را در برمیگیرد، متمرکز هستند. بهدنبال افزایش معضلات ناشی از رشد شهرگرایی و تمرکز در شهرهای بزرگ، شایسته است در روند برنامهریزیها بهسوی شهرهای میانی و کوچک توجه شود و در این راستا برنامهریزیهای عمرانی منطقهای به سود شهرهای کوچک یا میانه باشد، زیرا شهرهای بزرگ بیش از حد رشد کردهاند و باید سیاستهای برنامهریزی شده در راستای تمرکززدایی در کلانشهرها اجرا شود.
۱-۲-۱۸ شهر تبریز
۱-۲-۱۸-۱ نام و قدمت تاریخی تبریز- قبل از اسلام
«مسأله قدمت تبریز یکی از ابهامات تاریخ است. این سوال همیشه در ذهن نویسندگان و محققان و علاقمندان مسائل تاریخی بوده که آیا تبریز کنونی یکی از شهرهای قدیم آذربایجان است یا نه ؟». (نیکنام لاله ، ذوقی ، ۱۳۷۴، ۳۴)
«در حوادث و پیکارهای قدیم، نامی از تبریز دیده نمی شود. شاید در دوران های خیلی پیش، شهر قابل توجهی مثل امروز نبوده است. در بعضی نوشته ها، بنای اولیه ی این شهر را پس از بعثت « محمد» پیامبر بزرگ اسلام و یا در زمان خلیفان عباسی می دانند». (جوادی ، ۱۳۵۰، ۶۳)
وارتان تاریخ نویس ارمنی در قرن چهارده درباره این شهر چنین نوشته است : « …. تبریز را خسرو آرشاکی(اشکانی) حکمران ارمنی برای انتقام گرفتن از آرادمش (اردشیر) نخستین پادشاه دودمان ساسانی، قاتل آرتباخوس (اردوان) آخرین پادشاه پارت بنا کرده است». (همان، ۶۳)
«زمان پیدایش و موقعیت اولیه تبریز تاکنون مشخص نشده است. در منابع علمی و تاریخی به نظرات متفاوتی پیرامون این مسئله برمی خوریم. صرف نظر از اینکه بسیاری از منابع سده های میانه، بنای تبریز را مربوط به زبیده خاتون همسر هارون الرشید دانسته اند، مسئله پیدایش آن همواره محل بحث بوده است». (عون اللهی سید آقا، م زارع شاهمرسی ، ۱۳۸۹، ۴۱)
«حمدالله مستوفی از منشیان دستگاه خواجه رشیدالدین فضل الله در مورد تبریز (به نقل از جوادی، ۱۳۵۰، ۶۴) چنین نوشته :« … سال ۱۷۵ (۷۵۵ میلادی) زبیده خاتون همسر هارون الرشید خلیفه ی عباسی به تب نوبه مبتلا شد، چون هنگام اقامت در این شهر به وسیله ی پزشکان و در اثر لطافت هوا شفا یافت، این شهر را « تب ریز » نام گذاشته اند… دارالملک آذربایجان در ماقبل تاریخ مراغه و اکنون شهر تبریز است که پاکیزه ترین بلاد ایران است. حقوق دیوانی در آذربایجان در زمان سلجوقیان و اتابکان قریب ۲۰۰۰۰ تومان تبریز سه شهر است. تبریز از اقلیم چهارم است».
«در کتاب شاردن و مینورسکی نویسندگان مدعی شده اند که تراوا «تورا» و گابریس که بطلمیوس از آن یاد می کند همان تبریز است. منتها با گذشت زمان تغییراتی در آن رخ داده و حال به صورت تبریز درآمده است». (نیکنام لاله، ذوقی، ۱۳۷۴، ۳۵)
«با توجه به اینکه قدمت تاریخی تبریز به قبل از ظهور اسلام و سلسله ی ساسانی بدانیم، چون در اطراف این شهر، در دامنه ی سهند، چشمه های آب گرم ریزان و جوشان وجود داشته اند، ممکن است به این سبب اینجا را «تف ریز» ، «تب ریز» یعنی گرما ریز، گرما بیز نام داده باشند و یا همان طور که در بعضی از نوشته ها یاد شده، به سبب آتشکده ای که سابقاﹰ در این محل وجود داشته است «تف ریز» ، «تف بیز» نام گذاری کرده اند که در اثر گذشت زمان به تبریز تغییر یافته است». ( جوادی شفیع،۱۳۵۰، ۶۴)
«تاورینه و شاردن اکباتان قدیم ماد، و سبئوس مورخ ارمنی شهر کازا را به جای تبریز حساب کرده اند. گیز سفیر انگلیس که در ۱۲۱۶ ق. (۱۸۰۱ م.) همراه سرجان ملکم به ایران آمده بود، نوشته است که تبریز همان شهر قدیمی کازا است. تقریباﹰ چهل سال بعد از گیز، فلاندن که از طرف دولت فرانسه با ایران آمده بود، ضمن بحث از تاریخ باستان این گونه بیان کرده است که کسانی نام قدیم تبریز را به صورت کابریک، اکباتان و کازا ذکر کرده اند». (عون اللهی،۱۳۸۹، ۴۱)
«نادر میرزا می گوید : در نامه های باستانی نبشته اند ….. آذرآبادگان را اشکانیان فرو گرفتند …. تا اردشیر اردوان اشکانی را بکشت…. آذربایجان را به پادشاهی خود افزود و این به سال ۲۲۶ از میلاد بگذشته بود. با اندک فرصتی خسرو کبیر، آن ملک را از اردشیر ساسانی بستد و به سال ۲۵۳ میلاد شهر « داوریژ » را عمارت کرد». (نیکنام لاله، ذوقی، ۱۳۷۴، ۳۶)
«صاحب مرات البلدان می گوید : به سبب قریب المخرج بودن « د » و « ت » داوریژ تبدیل به تاوریژ و اندک اندک توریز گردید و چون اختلاف لغت عرب و عجم درجه ای کمال یافت «ژاوی» فارسی نیز «زای» عربی شد و در ذهن عامه توریز ماند و خواص «واو» را قلب «بباء» نموده و تبریز گفتند».(همان، ۳۵)
«فاوستوس مورخ ارمنی که حوادث سده چهارم میلادی را تا سال ۳۸۷ م. در اثرش آورده، جنگ شاهپور دوم ساسانی (۳۰۹- ۳۷۹ م.) را با واساگ سردار ارمنی در سال های ۳۷۵-۳۷۶ م در تبریز به تصویر کشیده است: …. پادشاه ایران با سپاهیان خود به ارمنستان و سپس آتروپاتنه هجومی ترتیب داد. ارتش ایران در تاورژ اردو زد. واساگ با سپاه دویست هزار نفری خود قرارگاه پادشاه ایران را در آنجا آتش زد. در آنجا تصویر پادشاه را یافته و با پیکان آن را درید». (عون اللهی،۱۳۸۹، ۴۲)
«آن چنان که معلوم است هیچ شهری به یکباره پدید نمی آید و شرایط اقتصادی و اجتماعی معینی برای پیدایش آن لازم نیست. شهرها با پیدایش طبقات و دولت به وجود می آیند. از قدیم شهرها در جاهایی مساعد برای دفاع در برابر دشمن ساخته می شدند». (همان ، ۴۳)
«تارویی- تارماکیس یا همان تبریزی که در کتیبه سارگون از آن نام برده شده، در محل کنونی یا کمی آن طرف تر قرار داشت. بدین ترتیب تبریز کنونی نخستین بار به شکل تارویی- تارماکیس ، بعدها در منابع عربی به صورت تبریز و تبریز، در منابع پارسی تبریز و در منابع پیش از میلاد به گونه تاوریژ و داورژ ضبط شده و در لهجه محلی آذربایجان به صورت تربیز آمده است». (همان ، ۵۰)
۱-۲-۱۸-۲ نام و قدمت تاریخی تبریز-بعد از اسلام
«تاریخ تبریز بعد از اسلام بر عکس قبل از اسلام مشخص و گویا است و نیازی نیست از زوایای تاریخ شواهدی گرد آوریم. تاریخ نویسان و محققین درباره تاریخ این شهر در اوایل سال های بعد از اسلام چیزی را درج نکرده اند. در سال اول هجری نامی از آن نبرده اند، شاید پس از ویرانی یا در همان حال، روستایی بی نام و نشان بیش نبوده و تا اواخر قرن دوم هجری شهرت و اهمیت نداشته است. والا چگونه می توان قبول کرد از جمیع شهرهای آذربایجان در این سال ها نام برده اند، ولی از تبریز سخنی نگفته اند». (نیکنام لاله، ذوقی، ۱۳۷۴، ۳۷)
«ولادبمیر مینورسکی نشان می دهد که نام تبریز به صورت کنونی در منابع عربی، در دوره حمله عرب ها به آذربایجان نیامده است. ولی در منابع عربی سال ۲۵ ق. (۶۴۵-۶۴۶م.) به نام تبریز برمی خوریم. در سال ۱۴۱ ه.ق (۷۵۸-۷۵۹م.) در زمان خلافت ابو جفعر منصور، تعداد زیادی از یمانیان به همراه یزید بن حاتم از بصره به آذربایجان کوچ کرده اند. رواد بن المثنی الازدی از یمانیان مهاجر، حاکم منطقه ای از تبریز تا بذ گشت. او تبریز را اقامتگاه خود کرد. زمانی که رواد به اینجا آمد، تبریز قصبه ای متوسط بود».(عون اللهی، ۱۳۸۹، ۵۱)
«در اوایل سده نهم میلادی دژی مستحکم در تبریز وجود داشت. بابک رهبر حرکات آزادیخواهانه علیه خلافت، در سنین شانزده تا هیجده سالگی به مدت دو سال در تبریز، به محمد بن الروادی الازدی خدمت کرد و در هجده سالگی نزد پدر رفت. در این زمان دژی استوار در تبریز بود. طبری در بحث از حوادث سال ۲۲۰ قمری (۸۳۵ م) بیان می کند که دو دژ به نام «تبریز» و «شاهی» در دست محمد بعیث از نسل روادیان بوده است».(همان ، ۵۱)
«در سال ۳۷۲ ه.ق مولف حدود العالم همانجا که اردبیل را قصبه و مراغه را شهر بزرگ آذربایجان معرفی کرده، تبریز را شهر کوچک نامیده است. تبریز در زمان معروفیت نداشته تا با شهرهای دیگر آذربایجان برابری کند تا اینکه در اواسط قرن چهارم شهر از معروفیت خاصی برخوردار می شود، تا جایی که جغرافی نویسان معاصر زبان به توصیف این شهر گشوده اند و در قرن پنجم و ششم صورت مستحکم تری به خود می گیرد». (نیکنام لاله، ذوقی، ۱۳۷۴، ۳۸)
«تبریز در عهد مغول و آن روزها که از حمد الله مستوفی لقب « قبله الاسلامی » گرفت، پایتخت کشور بود و بیش از پیش ترقی کرد، مردم از هر سوی بدانجا گرد آمدند و به بیرون شهر عمارت کردند، به مرتبه ای که بر هر دروازه زیادت از اصل شهر آبادانی پیدا کرد». (همان ، ۳۹)
اوج شکوفایی تبریز از زمانی شروع شد که این شهر به عنوان پایتخت ایلخانیان انتخاب شد. شهرتبریز در دوران تیموریان، قراقویونلوها و اوایل سلسله صفویه پایتخت ایران بوده است. تبریز در دوره قاجار شهر ولی عهد نشینی این سلسله بود و ولی عهدان سلسله قاجار در این شهر اقامت می گزیدند.
شهر تبریز از ابتدای حیات خود نقش مهمی را در رویدادهای منطقه ای ایفا کرده است؛ از مقابله با دشمنان خارجی همچون عثمانی و روسیه تا پیشگامی در انقلاب مشروطه و غیره.امروزه نیز شهر تبریز یکی از شهرهای مهم ایران محسوب می شود و در زمینه تولیدات فرهنگی، علمی، صنعتی، کشاورزی و …. از پیشگامان کشور محسوب می شود.
۱-۲-۱۹ تعریف شهروندی
شهروندی همانطور که روشن است از مشتقات شهر است. شهروندی را قالب پیشرفته «شهرنشینی» میدانند. به باور برخی از کارشناسان، شهرنشینان هنگامی که به حقوق یکدیگر احترام گذارده و به مسئولیتهای خویش در قبال شهر و اجتماع عمل نمایند به «شهروند» ارتقاء یافتهاند. شهروندی تا پیش از این در حوزه اجتماعی شهری بررسی میشد اما پس از آن شهروندی مفاهیم خود را به ایالت و کشور گسترش دادهاست، اگرچه امروزه بسیاری به شهروندی جهانی نیز میاندیشند. شهروندی امروزه کاربردها و معانی مختلفی یافتهاست.
۱-۳ شناخت مفهوم پایداری
۱-۳-۱ شناخت پایداری
۱-۳-۱-۱ لغت پایداری
دهخداپایداریرابهمعنایبادوام،ماندنیآوردهاست.(دهخدا،۴۷)
معنای کنونی واژه پایداری که در این بحث نیز مد نظر میباشد عبارتست از:« آنچه که میتواند در آینده تداوم یابد.