۲-۲-۶ چرا بازاریابی سبز؟
به طور کلی دو نوع فشار، حرکت در جهت سبز بودن را موجب می شود. فشار بیرونی و فشار درونی.
فشارهای بیرونی عبارتند از:
الف: ارضای تقاضای مصرف کننده که علاقه فزایندهای را در سراسر جهان نسبت به محیط زیست و مسائل مرتبط با آن پیدا کرده اند و متقاضی کالاها و خدمات بیخطر زیست محیطیاند.
ب: واکنش نسبت به رقبا: وقتی شرکتی در تولید محصولاتش ملاحظات زیست محیطی را مدنظر قرار میدهد، شرکتهای دیگر باید استراتژی های خود را تغییر دهند تا سهم بازارشان از دست نرود.
ج: دخالت روزافزون دولت.
د: افزایش آلودگی محیط زیست که باعث شده است فشارهای اجتماعی از جانب مصرف کنندگان، خط مشیهای شرکتها و دولتها را به سوی سبز بودن تغییر جهت دهد.
فشارهای درونی عبارتند از:
الف: هزینه. به این معنی که سبز بودن می تواند به کارایی بیشتر منافع و صرفه جوییهای مالی منجر شود؛ یعنی ورودی کمتر استفاده می شود و بنابرین زباله کمتری تولید و آلودگی کاهش خواهد یافت.
ب: فلسفهی شرکت. برای اینکه یک سازمان بتواند اعتبار پایداری برای خود ایجاد کند، فرهنگ فراگیر شرکت باید در این راستا توسعه پیدا کند و چون هدفهای شرکت از سوی کارکنان تعهد می شود، این امر می تواند منجر به احساس وفاداری و غرور و سربلندی آنها در شرکت شود، که این موضوع هنگام ارتباط با مشتریان نیز می تواند با ارزش باشد. تعداد فزایندهای از شرکتها در حال ترغیب کارکنانشان به شرکت در برنامه های انجمنهای زیست محیطی میباشند که به آنها در درک چالشهای محیطی که در آن زندگی می کنند کمک مینمایند. مثلاً تکسو اظهار داشته است که علاقهمند به همکاری نزدیکتر کارکنانش با انجمنهای محلی و زیست محیطی است و اعلام کرده است که در سال ۲۰۰۷-۲۰۰۸ مدیران و کارکنانش یک روز کاری را در پروژه های زیست محیطی و اجتماعی درون این انجمنها صرف خواهد کرد.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
ج: ایجاد موضع رقابتی در بازار. شرکتهای که مسائل محیطی را در فرآیندهای بازاریابی و تولید محصول در نظر میگیرند به بازارهای جدید دسترسی پیدا می کنند، منافع پایدار را افزایش می دهند و از مزیت رقابتی نسبت به شرکتهایی که توجهی به محیط زیست ندارند، بهرهمند میشوند( طالقانی و رحمتی، ۱۳۸۸).
۲-۲-۷ سطوح بازاریابی سبز؟
مدیران ممکن است از خود بپرسند که چگونه میتوان به اهداف مصرف کنندگان و اهداف سازمانی دست یافت در حالی که نسبت به محیط زیست هم مسئول باشند. در بازاریابی سبز مباحث محیطی جزو استراتژی های برتر شرکت به حساب میآیند نیازمند اقدامات استراتژیکی بسیاری هستند. «متون» در سال ۱۹۹۷ بیان کرد که اقدامات بازاریابی سبز در سه سطح در شرکت انجام میگیرند. این سطوح عبارتند از: سطح استراتژیک- سطح شبه استراتژیک- سطح تاکتیکی.
در سطح استراتژیک تغییرات اساسی در فلسفه شرکت انجام میگیرد. سبز بودن استراتژیک اغلب نیازمند تغییر در ذهنیت و رفتار و تاکتیکهای شرکت است(پلونسکی و روسنبرگر، ۲۰۰۱). سبز بودن در سطح شبه استراتژیک باعث انجام تغییراتی در رویههای شرکت می شود. در سبز بودن تاکتیکی در فعالیتهای عملیاتی تغیراتی صورت میگیرد. مانند تغییر در ترفیعات و تبلیغات
این سه سطح به منظور شناسایی میزان تغییری که شرکت بایستی انجام دهد، میتوانند مورد استفاده قرار گیرند و ممکن است میزان تعهد نسبت به فعالیتهای محیطی مختلف را نشان دهند. فعالیتهای استراتژیک محیطی نیازمند سرمایه گذاری مالی بلند مدت در بخشی است که شرکت در آن فعالیت می کند. در صورت اجرای مؤثر سبز بودن استراتژیک به ندرت احتمال دارد که به طور ظاهری به آن نگریسته شود. در سطوح مختلف سبز بودن باید مشخص شود که دقیقاً چه فعالیتهایی باید انجام گیرد.
سبز بودن استراتژیک ممکن در یک ناحیه به طور مؤثر بر دیگران نفوذ کنند و این احتمال هم وجود دارد که در نواحی دیگری چنین توانی را نداشته باشد. بنابرین، اگر چه سبز بودن استراتژیک از نظر استراتژیک لازم نیست در تمامی فعالیتهای بازاریابی گنجانیده شود، ولی در بخش تولید، یک مبحث استراتژیک است. میتوان اظهار داشت که شرکتها از طریق بازاریابی سبز یک مزیت رقابتی را در مقابل شرکتهای غیرمسئول به دست میآورند. نمونههای فراوانی از شرکتهایی وجود دارند که تلاش می کنند تا در مقابل محیط بیشتر مسئولیت پذیر باشند تا بتوانند بهتر نیازهای مصرف کنندگان را ارضا کنند.
مثلاً تولید کنندگان تیونا، تکنیکهای ماهیگیری را اصلاح کردند چرا که دلواپسی مردم نسبت به تورهای ماهیگیری و در نتیجه مرگ دلفینها بالا رفته بود(دعایی و همکاران،۱۳۸۵).
۲-۲-۸ بخش بندی بازاریابی سبز؟
از نقطه نظر بازاریابان، بخشبندی بازار موضوعی اساسی است. شناسایی تفاوتهای مصرف کنندگان، کلید موفقیت بازاریابی است. یک مدل دو بعدی که برای درک پیچیدگی رفتار مصرف کنندگان نسبت به انتخابشان در محصولات زیست محیطی پیشنهاد شده است، مصرف کنندگان را به ۴ بخش تقسیم می کند: مصرف کنندگان عمومی، مصرف کنندگان نوظهور، مصرف کنندگان سبز زیست محیطی و مصرف کنندگان سبز حساس به قیمت(شکل۲-۳).
منافع مشاهده شده محصول
مصرف کنندگان سبز نوظهور
مصرف کنندگان سبز زیست محیطی
چشم اندازه شناختی چشم اندازه غیر شناختی
مصرف کنندگان سبز حساس به قیمت
مصرف کنندگان عمومی
ریسکهای محصول
شکل (۲-۳): مدل دو بعدی چشم انداز شناختی مح
صولات زیست محیطی(طالقانی و رحمتی، ۱۳۸۸)
مصرف کنندگان عمومی: به عنوان مصرف کننده غیر سبز و آنهایی که توجهی به محصولات سازگار با محیط زیست ندارند تعریف می شود. مصرف کنندگان این گروه احتمالاً خطر زیست محیطی مرتبط با محصولاتی که میخرند را احساس نمیکنند. آنها به میزان زیادی منافع بالقوه محصولات سبز را نادیده میگیرند. این دسته از مصرف کنندگان در برچسب زنی سبز مورد توجه نیستند؛ در هر حال نباید این بخش را کاملاً نادیده گرفت. آنها میتوانند به عنوان همراهان بازار بالقوهی آتی باشند
مصرف کنندگان نو ظهور: به عنوان مصرف کنندگانی که متوجه منافع محصول سبز هستند اما انگیزه ای برای خرید آنها ندارند تعریف شده است. اینها هر نام تجاری را میخرند و هیچ گونه جستجوی اطلاعات زیست محیطی را هنگام انتخاب نامهای تجاریشان انجام نمیدهند و ممکن است برچسب زنی محصول سبز برای آنها بی معنی باشد. این مصرف کنندگان، ویژگیهای دیگر محصول مثل کیفیت، گارانتی و عملکرد را در ارزیابی محصولات در نظر میگیرند. از آنجایی که مصرف کنندگان این بخش، نیاز یا علاقهای به بر چسبهای محصول سبز نشان نمیدهند، مورد توجه بازاریابان سبز نیستند.
مصرف کنندگان سبز زیست محیطی: به عنوان آن دستهای از مصرف کنندگانی که نگرانیهای بسیار زیاد زیست محیطی دارند وهر زمان که فرصتی برای خرید محصول داشته آن را انجام می دهند، شناسایی شده
اند. اینها کسانی هستند که اطلاعات محیطی روی برچسبها را بررسی می کنند و سازگاری زیست محیطی محصولات را خواهانند؛ به عبارت دیگر حتی اگر محصولات سبز، محصولاتی با کیفیت پایین یا قیمت بالاتر در مقایسه با محصولات جانشین باشند، آنها انگیزه خرید دارند. این مصرف کنندگان که اغلب به عنوان “فراسبز” یا “متعصب نسبت به سبز” شناخته شده اند، کسانی هستند که نیروهای محیط زیست گرا را به حرکت در میآورند. این دسته مورد توجه بازاریابان سبز میباشند و در برچسب زنی سبز مد نظر قرار میگیرند.
مصرف کنندگان سبز حساس به قیمت: به عنوان مصرف کنندگانی شناخته میشوند که نسبت به خطر بعضی محصولات برای محیط زیست آگاهند و برچسبها را میشناسند و بررسی می کنند. اما ذاتاً نسبت به قیمت حساسند؛ آنها مایل به پرداخت بیشتر برای محصولات سازگار با محیط زیست نیستند و این دسته نیز مورد توجه بازاریابان سبز میباشد(طالقانی و رحمتی، ۱۳۸۸).
۲-۲-۹ مصرف کنندگان سبز
مصرف کنندگان سبز افرادی هستند که در مورد محیط طبیعی نگرانند و خرید و رفتارهای مصرفیشان را به منظور حمایت از محیط، از طریق خرید محصولاتی که از نظر محیطی سالماند اصلاح می کنند(دعایی و همکاران، ۱۳۸۵). اوتمان معتقد است مصرف کنندگان زمانی محصولات سبز را میپذیرند که نیازهای اولیه آنها در مورد عملکرد، کیفیت، راحتی و قابل پرداخت بودن، برآورده شده باشد و نیز درک کرده باشند که چگونه یک محصول سبز می تواند به حل مشکلات زیست محیطی کمک کند(اوتمان[۷۱]، ۱۹۹۲).
جدول(۲-۴): خصوصیات جمعیت شناختی مصرف کننده سبز(صائمیان و زارع پور، ۱۳۸۹)
خصوصیات جمعیت شناختی مصرف کننده ی سبز | |
عملگرا | احتمالاً کالاهای سبز را می خرند ۱۶% |
واقع گرا | نگران محیط هستند۳۴% |
از خود راضی |