مقابل کردن: برابری نمودن
با یک ساعت وحشت تنهایی چگونه مقابل کند. (۴/۶۶۶)
۴-۳-۲- افعال سادهی قدیمی فارسی در مرزباننامه
پناهیدن: پناه گرفتن و پناهنده شدن
آن مسکین به بیغولهی مسکنی میپناهید تا دست او بر درختی آمد. (۷/۱۳۹)
نکوهیدن: سرزنش کردن
و تا چه کنی دوستیِ آنکه چون او را ستایش کنی، منت نپذیرد و اگر بنکوهی، از آن باک ندارد. (۱/۱۹۴)
هراسیدن: ترسیدن
گاو پای از حکایتِ حال او سخت بهراسید. (۲/۲۵۵)
پرویدن: پرورش یافتن
همچنان در دامن حواضن بخت میپرورید. (۴/۶۲۸)
توختن: گزاردن و پرداختن
پسر گفت: پنجاه دوست که هر یک به صد هنر سرآمدهی جهان است، اندوختهام و وام تو از ذمّت عقل خویش توخته. (۲/۱۶۰)
شکوهیدن: ترسیدن
دور نباشد که چون نزدیک شوند، بشکوهند. (۱/۴۵۵)
گراییدن: روی آوردن
مجانبتِ شیر چون گزینند و به جانب ماکی گرایند و رغبتِ رعیتی و فرمان برداریِ ما چگونه نمایند؟ (۹/۴۷۸)
پژمردن: پژمرده شدن
اگر اندک غمی بدل او رسد، بپژمرد. (۴/۲۰۱)
زدن: حمله کردن
درین میانه دیبا فروش برسید و بریشان زد. (۱۰/۴۰۵)
۴-۳-۳- ساختن مصدر مرکب از اسم مفعول یا اسم فاعل در مرزباننامه
در متون گذشته گاهی مشاهده میشود که فعل مرکب در مقابل صورت سادهی آن به کار رفته است. در این باب ناتل خانلری چنین میفرماید:
«بعضی از همکردها در ترکیب با کلمهی واحد و ساختن فعل مرکب با یکدیگر تقابل دارند. این تقابل گاهی در بیان «نمود» فعل است، یعنی اینکه وقوع فعل به طور قطعی انجام گرفته یا اثر آن دوام یافته باشد. همکرد داشتن غالباً متضمن معنی دوام اثر فعل است و بنابراین هم با فعل ساده و هم با فعل مرکب با کردن از این حیث تقابل دارد. این نکته خاصه از آن جا تأیید
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
میشود که در قدیمیترین آثار بازمانده از فارسی دری بعضی افعال را با آنکه صورت ساده یا پیشوندی آنها وجود داشته و به کار میرفته به صورت فعل مرکب از صفت مفعولی با همکرد داشتن آورده و از آن وجهی خاص اراده کردهاند که متضمن این معنی دقیق است.»
(ناتل خانلری، ۱۳۸۲: ۶۴-۶۵)
در مرزباننامه گاهی با اسم مفعول یا اسم فاعل فعلی، مصدر مرکبی از آن فعل ساخته و به جای مصدر بسیط به کار برده است. شواهد بدین گونه است:
۴-۳-۳-۱- ساختن مصدر مرکب از اسم مفعول
اسم مفعول آن است که بن ماضی افعال متعدی با «ه» همراه شود. مانند: پوشید که بن ماضی فعل متعدی است اگر با «ه» همراه شود، پوشیده میسازد و به آن اسم مفعول گویند. در مرزباننامه نیز گاهی از اسم مفعول مصدر مرکب ساخته و به جای مصدر بسیط به کار برده است. از جمله:
پوشیده داشتن= پوشیدن
اگر تو این راز در پردهی خاطر پوشیده داری[بپوشی]. (۳/۲۸۹)
پسندیده داشتن= پسندیدن
در صحبت ایشان الا به قدر ضرورت آویختن پسندیده ندارند[نپسندد]. (۶/۳۰۱)
بسته گردانیدن= بستن
عقال عقل دست تصرف طبع را بسته گردانید[بست]. (۵/۳۳۳)
ساخته گردانیدن= ساختن
بر وجه مصلحت ساخته گردانید[ساخت]. (۲/۶۲۸)
ساخته کردن= ساختن
تا هر چه بایست از اسباب فراغت و آسانی و تمتّع و کامرانی جمله او را ساخته کردند[ساختند]. (۱۰/۴۹۰)
ساخته داشتن= ساختن
فارغ باش و بیگانگی و توحش از خاطر دور کن که اسباب تعیش و ترفّه تو ساخته دارم [ساخته ام]. (۱/۵۶۴)
بشولیده کردن= بشولیدن
روزی به تعریض منصب من متصدی شوند و کار وزارت بر من بشولیده کنند[بشولند]. (۴/۲۸۱)
گشاده داشتن= گشادن
در مجاملت و مساهلت نیز از خود بریشان گشاده دارد[بگشاید]. (۱/۷۷)
پرداخته کردن= پرداختن
و آن که حجرهای از حضور اغیار چون گلزارِ بهشت از زحمت خار خالی دارم که نشست جایِ تراشاید پرداخته کند[بپردازد]. (۶/۱۷۲)
مالیده داشتن= مالیدن
آنکه آز و خشم را زیر پایِ عقل مالیده دارد[بمالد]. (۴/۱۸۴)
کشیده داشتن= کشیدن
پس عنان اختیار هر دو کشیده داشتن[کشیدند] تا جز بر طریق اقتصاد که مسلک روندگان راه حقیقت است نرود، اولیتر. (۱/۱۹۲)
آراسته نمودن= آراستن
اباطیل خیالات در چشم آدمیان آراسته مینمودند[آراستند]. (۵/۲۳۱)
گشاده فرمودن= گشادن
ابواب تمتع زندگانی و ترفع در مدارج آمال و امانی برین درگاه گشاده فرمایم[بگشایم]. (۱/۵۶۴)
برداشته داشتن= برداشتن
چون دست جز به دعا نمیرسید، به خدای تعالی، برداشته داشتم[برداشتم]. (۶/۳۳۵)
بریده داشتن= بریدن