-
- فشار های ناشی از مواجهه با تقاضاها و درخواست های مکرر دیگران .
-
- رقابت سخت و فشرده .
-
-
-
- نیاز های مالی و تلاش برای کسب در آمد.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
-
-
-
- محرومیت از آنچه فرد شایسته آن است.
باید بدانیم که چه چیزی باعث ایجاد و حفظ «فرسودگی شغلی» عوامل انگیزشی : برای درک دلایل
انگیزه می شود. همان طور که بدن برای سلامت خود نیازمند به پروتئین و ویتامین است، حفظ انگیزه نیز به تغذیه مناسب نیاز دارد. از مهمترین دلایل افزایش عدم انگیزه می توان به این دلایل اشاره نمو:
-
- نبودن پاداش:
پاداش ستایش، احساس رضایت، اعتماد به نفس بالا، ترفیع، بخشش، شهرت، اعتبار، چالش، ماجرا جویی و هر آن چیز که باعث احساس مثبت می شود، را در بر می گیرد.
-
- احساس بی قدرتی:
فرد باید به این احساس برسد که قوی است و قدرت نفوذ بر آن چه که بر ما تاثیر می گذارد را دارد. این که کسی احساس کند نمی تواند بر آنچه که برای او اتفاق می افتد کنترل داشته باشد و احساس کند که بی پناه است و کسی ازا و حمایت نمی کند بدترین تجربه انسانی است. هر زمان که فرد فکر کند جهان غیر قابل گنترل است با مشکلات فراوانی روبرو خواهد شد.
-
- احساس کاهش قدرت فردی:
قدرت فردی یعنی توانایی نفوذ فرد بر دنیای اطراف به همان روشی که می خواهد. این قدرت و این احساس، مخالف حس بی پناهی است. این حس به فرد کمک می کند که کار خود را تحت کنترل در آورد در حالی که فرد کنترل کمی بر سایر افراد دارد اما می تواند خود را کنترل نماید و زمانی که احساس بی پناهی می کند بعضی چیز ها را فراموش می نماید. وقتی فرد توانمندی های خود را توسعه می دهد می تواند حس مهارت و کنترل بر زندگی خود را نیز توسعه دهد. تجربه حس مهارت هر چیزی را تغییر می دهد زیرا این حس بر تمرکز فرد بر مواردی که در آن مهارت دارد، تاکید می نماید، اعتماد به نفس را افزایش می دهد و می تواند به فرد کمک کند که بهتر خود را مدیریت کند.
-
- ضعف در خود مدیریتی:
خود مدیریتی موثر نیازمند به دانش و مهارت است . احتمالاً شما به طور غیر رسمی مهارت های خود مدیریتی را توسعه داده اید. متاسفانه تعداد اندکی از افراد در مورد این که چگونه باید خود را به درستی مدیریت نمایند، اطلاعات دارند و سایرین بسیار به نکات منفی توجه می کنند و از دانش شخصی خود بهره می گیرند در صورتی که می بایست این مهارت را از دیگران بیاموزند.
-
- خود انتقادی:
معمولا فرد در مواجهه با مسائل کاری حس اعتماد به نفس خود را از دست می دهد و به نقد خود می پردازد.
سردردهای پی در پی و ناراحتی های گوارشی، کاهش یا افزایش وزن، بی خوابی و یا افسردگی، مظنون بودن و افزایش ریسک خطر پذیری از دیگر نشانه های فرسودگی شغلی است. همانطور که ملاحظه می شود عوامل و نشانگان بروز فرسودگی شغلی تا حدود زیادی در هم تنیده اند و تعیین حد و حدود برای آن ها، صرفاً برای روشن تر شدن صورت مسئله است.
طبق بررسی پاور و کلیفدر (۲۰۰۱) از میان ابعاد فرسودگی شغلی، مسخ شخصیت مشخصه بارزی است و تعارض نقش در شغل فرد، به خستگی عاطفی و مسخ شخصیت منجر می شود. به علاوه بیشتر بودن سابقه کار و ساعات بیشتر کاردر هفته میزان احساس کاهش کفایت شخصی را کاهش می دهد. شیسلی فرسودگی شغلی را نتیجه واکنش های افراد به ماهیت شغل و وظایف و مسئولیت های مرتبط با آن تلقی کرده است. علاوه بر این فرسودگی شغلی علایم روانی، جسمانی و هیجانی متعددی ایجاد می کند. این علایم به شرح زیر است:
- علایم جسمانی: شامل کاهش انرژی، خستگی مزمن، ضعف، افزایش آسیب پذیری در مقابل بیماری ها، درد های پشت، شکایات متعدد جسمانی و اختلال خواب.
- علایم هیجانی: در ماندگی، نا امیدی، افزایش تنش و تعارض در خانه، افزایش حالت های منفی عصبی مانند بیقراری، عصبانیت، تحریک پذیری و کاهش حالات عاطفی مثبت مانند صمیمیت، فروتنی و ادب.
- علایم روانی: شامل نارضایتی و نگرش های منفی نسبت به خود، شغل، زندگی و در نهایت رفتارهای کناره گیری از کار غیبت و فرار از کار می باشد (رشیدی و همکاران، ۱۳۸۸).
۲-۵-۴) علایم هشداردهنده فرسودگی شغلی
احساس پوچی: برای افرادی که دچار افسردگی شغلی شده اند، کار کردن بی معنا وبی مفهوم می شود وبه جایی میرسند که از خود سوال می کنند، آیادرازای کار کردن، چیزی به دست می آورند یا نه؟ در اینجا تردید جای بهره وری را می گیرد و کار کردن، بی نتیجه و بی هدف به نظر می آید. به هرحال یکی از نشانه های مهم فرسودگی شغلی، بحران موجودیت وهویت شغلی است، یعنی کار، پوچ و بی معنی به نظر می آید و فرد احساس بی هدفی و سردرگمی می نماید.
- احساسات وهیجان های منفی: احساس دلسردی، عصبانیت، نگرانی، ناخشنودی و احیاناً دلواپسی، جزء احساسات و هیجان های منفی قلمداد می شوند. افرادی که در چرخه فرسودگی شغلی گرفتار آمده اند، غالباً تجربه این نوع احساسات منفی را هر روز بیشتر خواهند داشت و درپایان احساس خستگی و ناتوانی می کنند. باید توجه داشت همه کسانی که گرفتار عارضه فرسودگی شغلی شده اند، احساسات مشابهی را تجربه نخواهند کرد، اما غالباً احساس ترس، گناه و فشارروانی در همه آنها مشترک است (بهرامی و مختاری، ۱۳۸۷).
- ازدست دادن انگیزه: کاهش انگیزه درشغل نیز همانند احساس پوچی و بی هدفی، از مشخصات فرسودگی شغلی است. افراد مبتلا به فرسودگی شغلی انگیزه های اولیه ای را که در بدو ورود به سازمان داشته اند، از دست می دهند و رفت و آمدشان به محل کار بدون هدف و از روی اجبار صورت می گیرد.
- افسردگی: افسردگی وبی حوصلگی از بدترین حالت هایی است که هر کدام به تنهایی می توانند پیامدهای منفی بسیار به همراه داشته باشند. فردی که دچار افسردگی شده است، نه تنها آینده روشنی را در پیش روی خود نمی بیند، بلکه گذشته خویش را فراموش می کند و به گذشته خود حسرت می خورد. هرچند ممکن است این نوع افسردگی از موقعیت های شغلی فرد آغاز نشده و ریشه در سایر موقعیت ها داشته باشد، اما همه جنبه های زندگی فرد را تحت تاثیر قرار می دهد.
- سوء مصرف مواد: وقتی مشکلات شغلی مزمن می شوند، فرد به دنبال راه حل هایی برای فرار از موقعیت های فشارزا می گردد. اغلب این افراد، الکل بیشتری می نوشند، کم خوراک یا پرخوراک می شوند. از قرص های خواب آور، آرامبخش ها و محرک ها استفاده می کنند و میزان مصرف سیگار، نوشیدنی ها، قهوه، شکر در این افراد بالا می رود. هر چند انگیزه فرد از روی آوردن به این مواد، فرار از موقعیت های مشکل زا بوده است، اما این کار نه تنها مشکل اوراحل نمی کند، بلکه خطر اعتیاد وی را نیز درپی خواهد داشت.
- سیکل نادرست: علایم فرسودگی شغلی، زندگی فرد را مختل می سازند، احساس گناه، ناامیدی و فرسودگی در فرد به وجود می آید و با از بین رفتن اشتیاق و احساسات مثبت در او، بیماری ها آغاز می شوند. عملکرد فرد به طور کامل افت پیدا می کند و با این کاهش عملکرد، احساس گناه در وی ظاهر می شود و در نتیجه، سیکل معیوبی پدید می آید.
- عقب نشینی احساسات: افرادی که دچار فرسودگی شغلی می شوند، رفته رفته احساسات مثبتی که نسبت به کارشان را داشته اند، از دست می دهند و بی تفاوتی و احساسات منفی را تجربه می کنند، زیرا چنین می اندیشند که اجتماع نتوانسته است آنها راحمایت کند. این عقب نشینی و قطع ارتباطات دوستانه و کنار کشیدن از امور و کسانی که به آنها علاقه دارند باعث از دست دادن پشتیبانی و حمایت اجتماعی شده و میل به تنها بودن درآنان قوت می گیرد. این رویداد، خود باعث تشدید فرسودگی شغلی در این افراد می شود.
- کاهش عملکرد: در روند فرسودگی شغلی، فرد از کار خود خسته می شود و اشتیاق و همچنین تمرکز خود را از دست می دهد و نمی تواند برای انجام دادن وظایف شغلی خود، به درستی تصمیم گیری کند. در این شرایط سطح عملکرد شغلی فرد کاهش یافته و هرچه کار کسل کننده تر می شود، احتمالاً تعداد موارد غیبت فرد از کار نیز، افزایش می یابد. در این شرایط، حتی وقتی که فرد در محیط کار خود حاضر می شود، از نظر فکری فعال نیست. بروز بیماری های جسمی، مصرف مواد و کشمکش های بین فردی نیز ادامه کار را برای فرد مشکل تر می سازد و همه این عوامل مجموعاً باعث کاهش عملکرد شغلی او می شوند.
- کاهش سطح سلامت جسمی: فرسودگی شغلی می تواند احساسات و عواطف فرد را دستخوش تغییر کند و این تغییرات نیز موجب افت و نزول وی در همه ابعاد زندگی می گردد. این افراد پیوسته ناخوشی های مزمنی مانند سرماخوردگی، سردرد و کمردرد راتجربه می کنند. همچنین ممکن است این افراد گرفتار تنش های فیزیکی شوند. این تنش ها می توانند بسیار آسیب زا باشند و فرد مبتلا را بیش از سایرین دچار بیماری هایی از قبیل آنفلونزا، واکنش های آلرژیک، بی خوابی، مشکلات قلبی- عروقی و گوارشی کنند.
- مشکلات بین فردی: وقتی فرد دچار افسردگی گردید، برقراری ارتیاط با همکاران، دوستان و اعضای خانواده خود بصورت فزاینده ای مختل می گردد و تمایل وی نسبت به عقب نشینی از اجتماع، تشدید می گردد. در بسیاری از موارد، تمایل فرد نسبت به کناره گیری قطعی است و گفته می شود که این افراد به اصطلاح غیر دسترس می شوند.
- یاس و ناکامی: زندگی سرشار از مواردی است که انسان در مواجهه با آنها، احساس یاس و ناکامی می کند. اما احساس ناکامی پی در پی درشغل، می تواند نشانه ای از بروز فرسودگی شغلی باشد. در این حالت، شغل برای فرد امید دهنده و ارضا کننده نیست و شخص آینده حرفه ای اش را تیره و تار می بیند. با فزونی گرفتن احساس نارضایتی و ناکامی، فرسودگی شغلی نیز تشدید می شود و احساس ناامیدی و ناکامی به سایر جنبه های زندگی فرد نیز، سرایت می کند.
۲-۵-۵) عوامل مؤثر در فرسودگی شغلی