ایرانیان در تاریخ تمدّن طولانی خود ، همواره همراه با اتفاقات تلخ و شیرین آسمانی و زمینی چند ویژگی و خصلت خاص پیدا کرده اند از جمله هوشمند ، معنی یاب ، صاحبدل ، نقّاد ، موشکاف ، شاعر و دارای روحی حساس و شوخ طبع و زرنگ « این قوم در رهگذر تاریخ کهنش با مضحک ترین اشکال و به دست احمق ترین اشخاص گرفتار بوده است . این ملّت شوخ طبع و نکته سنج و صاحبدل با خوش سخنی که در شرایط اختناق بر حاکمان وقت دستی نداشته و زبانش نیز یارای سخن گفتن آزاد و صریح نبوده و مجال فریادی هم نداشته است . خواه ناخواه با روحیه ای لطیف و هوش تیز در تنها جولانگاه ممکن اظهار نظر کرده و خودی نشان داده است ؛ در این میدان بوده که در لطیفه ساختن و ظریفه پرداختن و خرده گیری های موشکافانه و نکته سنجی های زیرکانه و پوشیده تاختن و رندانه دست انداختن عقده گشایی کرده است و از پشت پرده های رنگارنگ شعر و شوخی و ضرب المثل و معانی و بیان و صنایع لفظی و معنوی بدیع ، بی شمار به سوی حریف به ظاهر مسلّط تیراندازی کرده و با هزاران لطایف الحیل توانسته است سخن و حرف دل خود را بر زبان آورد و حریف را سر جای خود نشانده است » ( شریعتی ۳۰۵،۳۰۶:۱۳۷۹ ، نقل به مضمون ) .
زبان فارسی از زمانی که در آثار مکتوب قرن های سوم و چهارم هجری به کار گرفته شد . در میان تحصیل کرده های ایرانی ( شاعران ، نویسندگان ، عالمان دینی ، فلاسفه و … ) تا حدود زیادی از حیث محتوا متاثر از زبان و فرهنگ عربی بود ، به ویژه شاعران که پس از آشنایی طولانی با دیوان اشعار عرب جاهلی و اسلامی ، در همان قالب ها و شیوه های اشعار عربی شروع به سرودن اشعار فارسی کردند بدیهی است که در این رهگذر تاثیر پذیری هم در شکل و ساخت شعر و هم در محتوا از شاعران عرب در شعر ایشان آشکار است .
سخنوران ایرانی در مضامینی چون مدح ، وصف معشوق و سوز هجران و شادی وصال و گریستن بر « ربع و اطلال و دمن » منزلگاه قبیله ی معشوق که در فرهنگ و اجتماع ایرانی پیشینه ای نداشت ، صرفا از راه ترجمه و به طور صوری بر اثر تاثیر پذیری از اشعار عرب جاهلی و پس از آن این مضامین را در شعر فارسی وارد کردند ( قصاید وصفی و مدحی منوچهری دامغانی ، عنصری و … ) ؛ اما در قرن سوم و چهارم که ایرانیان به یک فرهنگ اصیل ریشه دار دست یافتند ، پس از این زمان در عالم شعر و ادب مضامین اصیل و مبتنی بر فرهنگ خودی در آثار شاعران ، نویسندگان نمود پیدا کرد و مضامین جدیدی در شعر و ادب وارد شد که با روحیات و نیازهای اجتماعی ایشان متناسب بود .
« فارسی گویان نخستین از مضمون « مدح » ، « وصف » ، « اخلاق » ، « زهد » « هجا » و « هزل » به ویژه با اتکا بر آموزه های قرآنی و سخنان پیامبر ( ص ) و البته فرهنگ ایرانی ، دیگر به وصف صوری مظاهر طبیعت و مدح حاکم نپرداختند ، بلکه صلاح در آن دیدند که مظاهر ارزشمند اخلاقی و سجایای انسانی چون آزادگی ، عزت، زهد و … را بستایند . از زهد و هجا به عنوان وسیله ای برای تقبیح دنیا پرستان ستمگر و نیشخند زدن به ایشان سود جستند و اسالیب امر و نهی و تحذیر و … قرآنی را به منظور اصلاح کجروی ها و ناراستی های سیاسی و اجتماعی در بیان و آثار خود وارد کردند ، از همین جا بود که « ادب اعتراض » بر پایه همان انواع ادب رسمی ، البته با فرهیختگی و روح انتقادی و شاید طنزآمیز ادبا و شاعران و اندیشمندان ایرانی شکل گرفت » ( پشت دار ، ۱۱،۱۲:۱۳۸۵ ) .
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
شعر اعتراضی در ادبیات فارسی ، در طول تاریخ دارای فراز و نشیب های فراوان بوده است و در طول دهه ها و دوران های گوناگون ، به اشکال مختلف نمود یافته است که این نمودهم از لحاظ کمی بسیار متغیر بوده و هم از لحاظ کیفی ، اصولا می توان اشعار اعتراضی را به سه بخش عمده تقسیم بندی کرد :
۱_ اعتراض اجتماعی که شاعر یا نویسنده در اثر خود از اوضاع جامعه پیرامون خویش ابراز نارضایتی و ناخشنودی می کند .
۲_ اعتراض فلسفی که در آن جا شاعر و یا نویسنده به کل خلقت و نظام هستی معترض است.
۳-بخش سوم که اعتراض سیاسی است و شاعر یا نویسنده به اوضاع نابسامان سیاسی کشور و حکام و سیاستمداران عصر خویش می تازد .
با استناد به آن چه گفته شد ، همه اندیشمندان ایرانی در ظهور این نوع ادبی در زبان فارسی سهیم بوده اند ، لذا در این جا ضروری است تا از شاعران ادب اعتراض از آغاز و فراخور سبک ادبی شان و هم چنین نوع و زبان ادب اعتراضی شان که آیا اجتماعی ، فلسفی یا سیاسی است به اختصار نام برد .
رودکی ( ۲۶۰-۲۵۰ ه ق )
شاید بتوان گفت از جمله اولین کسانی است که نمونه هایی از اشعار اعتراضی که جنبه ی اجتماعی دارند و بر گرفته از آموزه های دینی و قرآنی هستند و به منظور اصلاح کجروی ها و ناراستی های اجتماعی اند در دیوانش جست و جو کرد .
روی به محراب نهادن چه سود؟ ایزد ما وسوسه ی عاشقی |
دل به بخارا و بتان طراز از تو پذیرد ، نپذیرد نماز |
(دیوان رودکی، ۱۳۷۸ : ۵۷).
این شیوه از نقد اجتماعی که به اصطلاح هزل و هجو ناراستی ها و کجروی های اجتماعی است در ذهن و زبان شاعران سبک آن دوران ( سبک خراسانی ) فراوان به چشم می خورد .
فردوسی ( م : ۳۳۰،۳۲۹ و ۴۰۹ یا ۴۱۰ ه ق )
فردوسی حماسه سرای بزرگ ادب فارسی با انتقاد از کسانی که برای سود بردن خود از ریختن خون دیگران هیچ ابایی ندارند و به اسم دین و مذ هب در پی کسب منافع خویش اند می گوید :
زیان کسان از پی سود خویش بریزند خون از پی خواسته |
بجویند و دین اندر آرندپیش شود روزگار مهان کاسته |
( شاهنامه ، ۸۲۵،۱۳۷۲ ) .
ناصر خسرو قبادیانی ( ۴۸۱-۳۹۴ ه ق )
از جمله آغازگران ادب اعتراض در عرصه شعر فارسی است «ناصرخسرو عقاید مختص به خود را داشت و حاضر نبود برای سبک معاش « شعر و شاعری » را که ارزش آسمانی داشت نثار هر دون و ظالم بنماید ، پس مسیر شعر و شاعری را تغییر داد و خود نیز تا پایان عمر استوار و مصمم در این راه پیش رفت » (پشت دار ، علی محمد
( ۱۳۸۹ ) : ۱۰ ) .
اعتراض ناصر خسرو به سلاجقه غارتگر ، نکوهش مستقیم شخص شاه ، تقبیح دجال خراسان که بر جان و مال مردم ایران چنگ انداخته اند ، اعتراض به فقیه نمایان و قاضیان رشوت خوار ، تحقیر زهدفروشان و عالم نماهای می خوار و درباری تا مردم جاهل عالم خراسان که جرمشان پیروی از حاکمان گمراه است همه و همه نشان دهنده کامل ادب اعتراض در پهنه شعر فارسی است ، اینک برای نمونه چند مثال ذکر می گردد :
در اعتراض به عالمان دین
منبر عالمان گرفتستند روز بازار ساخته است ابلیس بر دروغ و زنا و می خوردن |