۱۲)شاهنشه ملوک قزل ارسلان که بخت از روی و رای اوست شده انور آفتاب
قزل ارسلان: اتابک مظفرالدین قزل ارسلان عثمان بن ایلدگز که مقر حکومتش آذربیجان بود و خاقانی از سال ۵۵۶ به او پیوست. خاقانی در مدح او سه قصیدهی غرا و یک ترکیببند فصیح و عالی و یک قطعه دارد و ضمن این قصاید و اشعار دیگر از صلات و جوائز و الطاف او سخن رانده است. (فرهنگ لغات و تعبیرات).
نیز قصیدهی ۱۷، بیت ۱۴ .
معنی بیت: دراین بیت شاعر شاه عادل (ممدوحش) را که در مصرع قبل آورده معرفی کرده و میگوید:شاهنشاه پادشاهان، اتابک قزل ارسلان که صورت و سیرت و اندیشهی او موجب شده که بخت و اقبال {آدمی} مثل آفتاب، روشن و پرنور شود.
۱۳)خطبه به نام رفعت قدرش همی کنند در اوج برج جوزا از منبر آفتاب
خطبه: (به ضم)، دعا و ثنایی که در روزهای جمعه و ایام مهم بر سر منابر و مساجد و اماکن مقدسّه خوانده میشده و در آن علاوه بر حمد خدا و مدح پیغمبر و اولیای دین، خلیفه و سلطان روز مدح میگردید و این یکی از سنن بزگ حکومت بود.
اندرین خطبه که دل خطبه به نام غم کند سکه گیتی نخواهد داشت نقش جاودان
( خاقانی به نقل از فرهنگ لغات و تعبیرات)
مصرع دوم در دیوان خاقانی «در اوج برج جوزا بر منبر آفتاب» است.
برج جوزا: قصیدهی ۱۷، بیت ۴۱ .
منبر (عربی، مأخوذ از ونبر حبشی): در عربی بکسر اول است و غالباً به فتح تلفظ میکنند و اصل از «ونبر» حبشی است به معنی کرسی و تخت. منبر جای نشستن خطیب و واعظ، جمع منابر. در بعضی از فرهنگها آن را از ماده «نَبر» گرفتهاند. (فرهنگ لغات و تعبیرات).
منبر آفتاب: اضافه تشبیهی (در اصل منبر به آفتاب اضافه شده و مضاف است ولی بخاطر ضرورت شعری با فک اضافه تلفظ میشود).شرف خورشید در برج جوزا است و نیز جوزا مثل اعلای بلندی و شرف است:
از صبر نردبانت باید کرد گر زیر خویش خواهی جوزا را
(ناصر خسرو،به نقل از فرهنگ اشارات، ص ۳۲۹)
معنی بیت: در اوج و بلندی برج دو پیکر و از روی منبر آفتاب با یاد بلندی و منزلت پیامبر(ص)، به نام ایشان خطبه را میخوانند و مدحش میکنند.
۱۴)از بیم خوار داشت که بر وی رسید ازو ترکان همی کنند رخ زر اصفر آفتاب
اصفر (صفت مشبهه عربی): زرد، آنچه رنگ صفره داشته باشد یعنی همچون زعفران و زر، زرد رنگ باشد.(فرهنگ لغات و تعبیرات).
از این رو، معنی بیت چنین است:
این بیت در دیوان خاقانی به صورت زیر آمده است:
وز بیم خوار داشت که بر زر رسید ازو درکان همی کند رخ زر اصفر آفتاب
بین کان و زر و آفتاب و اصفر، تناسب وجود دارد.
در بیت حسن تعلیل نیز وجود دارد.
معنی بیت: زر از خوف خوار و ناچیز شمرده شدنش توسط ممدوح (قزل ارسلان) درکان به وسیلهی خورشید، رخش را زرد و زعفرانی کرد. (آفتاب به این علت درکان، زر را زرد رنگ کرد که ممدوح (قزل ارسلان) آن (زر) را خوار و ناچیز شمرد و بدان توجهی نکرد).
۱۵)سکّه به نام بخشش جودش همی زند در قعر جوف و خارا دره بر آفتاب
سکّه زدن: فلزی را به صورت مسکوک در آوردن، ضرب کردن (معین). کنایه از نقش زدن و نیز رواج دادن (فرهنگنامه شعری).
این بیت در دیوان خاقانی به این صورت آمده است:
سکّه به نام بخشش و جودش همی زند در قعر و جوف خارا بر هر زر آفتاب
معنی بیت: آفتاب با تابش خود به قعر و حشو و میان سنگ خارا و تبدیل آن به زر، در واقع نقش و تصویری از بخشش او زده و وجود و بخشش او (ممدوح) را رواج داده و به عالم مینمایاند. (آفتاب عالمتاب نیز از بخشش وجود ممدوح (قزل ارسلان) برخوردار شده و آن را در جهان منتشر میکند).
۱۶)ای کان لطف و عنصر مردی نپرورد درصد هزار کان چو یکی گوهر آفتاب
عنصر مردی: ماده و اصل و گوهر مردانگی و جوانمردی.
یکی گوهر: گوهر یکدانه، ظاهراً کنایه از ممدوح است.
بین کان، گوهر و آفتاب، تناسب وجود دارد.
مجیر به شیوه متعارف خود در آخر قصیدهاش از غیبت به خطاب عدول کرده است (التفات).
معنی بیت: ای محبوبی که کان لطف و جوهره مردی و مردانگی هستی؛ مسلماً آفتاب گوهرساز، درصد هزار کان، گوهری مانند گوهر یکدانه (ممدوح) نپرورده است. به عبارت دیگر شاعر به قزل ارسلان میگوید که تو گوهر یکدانهای.
۱۷)خاک در تو قبله آمال شد از آن خلقی نهاده روی چو خرما در آفتاب
قبله آمال: اضافه استعاری: قبله گاه آرزوها
مصرع دوم این بیت در دیوان خاقانی بدین صورت است: خلقی نهاده روی چو حربا در آفتاب
حربا (اسم عربی): سمندر، آفتاب پرست، نوعی سوسمار، حربا، جنسی از کرباسوی بزرگ باشد که روی فرا آفتاب کند و چنانکه گردد او نیز میگردد. و به لغت سریانی نوعی از سوسمار باشد و آن را آفتاب پرست گویند. گوشت وی زهر قاتل است، اگر کسی بخورد فیالحال بمیرد… (برهان قاطع).
آفتاب: استعاره مصرحه از روی یار (ممدوح) است.
بین حربا و آفتاب، تناسب وجود دارد.
معنی بیت: ای محبوب! (ممدوح شاعر، قزل ارسلان)، خاک درگاه تو قبله گاه آرزوها و خواستههای مردم شد و به همین علت است که خلقی چون آفتاب پرست التفات به جمال تو کردهاند و موافق و همسوی تو شدهاند.
۱۸)خلق تو بهره داد به مرد و زن آنچنان کز روشنی به مشک… آفتاب
مرحوم دکتر آبادی در پاورقی دیوان تصحیحی خود در بارهی مصرع دوم این بیت چنین آورده، یک کلمه ناخوانا و کلمهی دیگری ساقط است ولی صورت صحیح این مصرع در دیوان خاقانی چنین است: «کز روشنی نصیب به خشک و تر آفتاب»
بیت ناظر بر تمثیلی است که میگوید آفتاب بر خشک و تر تابیده و هر دو را نصیبی میدهد.
معنی بیت: ای مجبوب من! خلق و خوی تو همه را بطور یکسان بهره مند کرد و تو برای همه مفید واقع شدی و تو مانند آفتاب هستی که خشک و تر بطور یکسان از تو بهره و فایده میبرد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۱۹)گر چرخ چنبری بکشد سر ز حکم تو خردش چو ذره ذره کند… آفتاب
چنبر: محیط دایره را گویند، مطلقاً اعم از چنبر دف و چنبر گردن و افلاک و غیره، و دور کردن و چرخ زدن را نیز گویند و به معنی حلقه هم آمده است. (برهان).
چرخ چنبری: کنایه از آسمان (فرهنگنامه شعری) .
نهاد جمله در بیت آفتاب است. (۷)
مرحوم آبادی این بیت را نیز به صورت فوق آورده و در مورد مصرع دوم نوشته اند که یک کلمه ساقط است و صورت صحیح مصرع دوم در دیوان خاقانی چنین است:
«خردش چو ذرّه ذرّه کند چنبر آفتاب»
معنی بیت: خاقانی ستودهی (ممدوح) خویش را میگوید که: اگر چرخ چنبری سر از فرمان تو بکشد، آفتاب آن را مانند ذرّه خرد خواهد کرد؛ و از آن پس، ذرّه را نیز چنبرینه و دوتا خواهد گرداند. (۸)