وجود نزد افلاطون همان چیزی است که خود مکرر ontus onمینامید که آنرا واقعا” واقعی ترجمه میکنند.
معانی وجود از دیدگاه ارسطو عبارتند از ۱- علل و مبادی ۲- حقیقت / صادق۳- طبیعت ۴- به عنوان ضروری ۵- واحد۶- جوهر و غیره.
۳- وجود در نظر افلاطون موجود بما هو موجود وجود کامل است و به دیگر سخن در نظر افلاطون وجود مفهوم عام نیست و مفهومی عامتر از آن هست که “خیر” نامیده می شود.
ه- پیشینه تحقیق (کارهایی که تاکنون در این زمینه انجام گرفته است):
در باره وجود از نظر افلاطون پایان نامه و مقالات متعددی در سطح جامعه دانشگاهی پدید آمده است که از مهمترین آنها به پایان نامه “وجود در نظر افلاطون ”[۱] در دانشگاه اصفهان میتوان اشاره کرد . البته چنانکه ذکر شد مقالاتی نیز در این زمینه چاپ شده است که از مهمترین آنها میتوان به مقاله" وجود شناسی افلاطون ”[۲]نوشته دکتر سعید بینای مطلق – استاد فلسفه دانشگاه اصفهان – اشاره کرد که پایان نامه فوق الذکر را نیز راهنمایی نموده اند. درآثار افلاطون بیش از همه در رساله سوفیست و پارمنیدس میتوان به اندیشه های وی در خصوص وجود پی برد گر چه در سایر رسالات نیز در این زمینه نکاتی به چشم میخورد. در زبان فارسی در کتب متنوعی میتوان از مقوله وجود در نظر افلاطون نیز مطالبی بدست آورد از جمله در تواریخ فلسفه که به فارسی ترجمه شده اند. شاید به جرات بتوان گفت که کتاب هستی در اندیشه فیلسوفان[۳] اثر ژیلسون از فاخرترین آثار در این موضوع میباشد که در این تحقیق مورد مداقه قرار گرفته است. از دیگر آثار موجود در زبان فارسی میتوان به کتاب مابعد الطبیعه ژان وال [۴]اشاره کرد که فصل مجزایی در این باب ملاحظه میگردد.
در زمینه وجود نزد ارسطو کتابها و مقالات متعددی در زبان فارسی موجود میباشد که گذشته از متافیزیک ارسطو میتوان از کتاب هستی شناسی تطبیقی ارسطو [۵]نوشته غلامرضا رحمانی و هستی در اندیشه فیلسوفان اثر اتین ژیلسون نام برد که در این تحقیق مورد توجه زیادی قرار گرفته است. در این زمینه مقالاتی نیز در مجلات مختلف چاپ گردیده است که از آن جمله میتوان به مقاله وجود و ماهیت در فلسفه ارسطو [۶]نوشته دکتر منوچهر صانعی و بررسی مفهوم وجود در متافیزیک ارسطو و الحروف فارابی[۷] نوشته طاهره کمالی زنجانی نام برد.
ی- جنبه جدید بودن و نوآوری طرح در چیست؟
ازآنجا که نگارنده اعتراف مینماید که علم جامع به مقوله مهمی همچون وجود در سطح جهان ندارد نمیتواند به جدیدبودن آن در سطح جهان اشاره ای داشته باشد؛ چرا که هرچه هست برگرفته از آثاردیگران است. ولی آنچه که به یقین برای اکثریت مطالعه کنندگان این تحقیق جدید و جالب توجه خواهد بود این است که سرانجامِ نظریه ارسطو همانجایی است که ارسطو به افلاطون انتقاد داشت.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
چکیده
مفهوم هستی به اقتضای طبع خود یکی از داده های بنیادینی است که فیلسوفان از تمام نظرگاههای متصور با آن مواجه شده اند و از تمام زوایای ممکن در آن موشکافی کرده اند در اینجا نیز یونانیان گام نخست را برداشته اند.پارمنیدس با التفات به ویژگی مشترک «هستی» در همه ی آن ها، عنصر نهایی و اساسی واقعیت را به آن ارجاع می دهد. او بدین سان دانشی را پی ریزی می کند که محور آن وجود است و به همین لحاظ، برخی وی را نخستین فیلسوف ما بعدالطبیعی یونان می دانند.برترین نشانه هستی در نظر افلاطون حقیقی در خودبودگی است. اما این بیان درست تکرار همان نسبت مرموز و در عین حال ضروری است که قبلاً پارمنیدس میان این همانی و واقعیت یافته بود.در نظر افلاطون اصلی هست که فراسوی هستی بوده هنوز حقیقتی برتر از اوسیا باقی می ماند یعنی است. آن اصل همان خیر است که بنظر افلاطون در قدرت و شرافت برتر از هستی است.نزد ارسطو «موجود بما هو موجود» موضوع فلسفه اولی یا به تعبیر مکرر وی موضوع حکمت است. فهرست نهایی معانی موجود را در نظر ارسطو می توان به شرح ذیل ارائه کرد: ۱٫ موجود بالعرض و اتفاقی؛ ۲٫ موجود به عنوان صادق یا صدق؛ ۳٫ موجود به عنوان یکی از مقولات؛ ۴٫ موجود به عنوان قوه و فعل.
کلمات کلیدی: وجود شناسی ، اوسیا، جوهر, مثل
فصل اول
تاریخچه اجمالی وجود نزد فلاسفه پیش از افلاطون
۱-۱- وجود نزد فلاسفه پیش از پارمنیدس
مفهوم هستی به اقتضای طبع خود یکی از داده های بنیادینی است که فیلسوفان از تمام نظرگاههای متصور با آن مواجه شده اند و از تمام زوایای ممکن در آن موشکافی کرده اند در اینجا نیز یونانیان گام نخست را برداشته اند. آنگاه که نخستین اندیشمندان یونانی خردورزی فلسفی را آغاز کردند نخستین چیزی که از خود پرسیدند این بود:واقعیت از چیز خمیر مایه ای ساخته شده است ؟ این پرسش بخودی خود به طور مشخص نشان دهنده اساسی ترین نیاز ذهن بشر بوده است. برای فهمیدن چیزی آن را با طبیعت چیز دیگری که از قبل می شناسیم همسان می گیریم.
بنابراین شناخت حاق واقعیت به طور کلی حصول این فهم برای ما این است که یک یک اشیاء بیشماری که جهان بر ساخته اند در اساس با هر چیز دیگر ذاتا یکسان اند.به موجب این عقیده استوار ،استوار به جهت ریشه داری آن در ذات فهم بشر، نخستین اندیشمندان یونانی کوشیدند تا طبیعت را به ترتیب به آب آنگاه به هوا و بعد به آتش تحویل کنند تا اینکه سر انجام یکی از آنها با این بیان در یافتن پاسخ کامیاب شد که خمیر مایه اولیه سازنده واقعیت هستی است[۸]. این پاسخ آشکارا درست بود زیرا بی درنگ واضح نیست که هوا و آتش در تحلیل نهایی چیزی جز آب نباشند یا بر عکس آب بخودی خود چیزی جز هوا یا آتش نباشد.اما بدون شک آب ،هوا،آتش هر چه که باشند دست کم در این امر مشترکند که همگی هستند هر یک از آنها هستی است و چون این مطلب را درباره هر چیز دیگری هم می توان گفت نمی توانیم از این نتیجه بپرهیزیم که هستی تنها خاصیتی است که یقینا در هر چیزی که هست بنحو مشترک حضور دارد پس هستی رکن نهایی و اساسی واقعیت است.هنگامی که پارمنیدس الیایی به کشف این مطلب نائل آمد به یکباره خردورزی مابعدالطبیعی را به آنجا کشانید که همواره یکی از مرزهای نهایی آن باقی خواهند ماند اما در همان حال خود با چیزی درگیر کرد که همچنان یکی از بدترین مشکلات مابعدالطبیعی برای ما بشمار می آید.برای اسلاف پارمیندس این میسر بود که طبیعت را با آب و آتش یا هوا همسان انگارند بی آنکه در تعیین معنای آن واژه ها به زحمت بیفتند. اگر من بگویم همه چیز آب است همگان منظور من را می فهمند اما اگر بگویم همه چیز هستی است می توانم با اطمینان منتظر باشم که از من بپرسند: هستی چیست؟ چرا که در واقع همه ما بسیاری از هستی ها را می شناسیم اما اینکه خود هستی چیست یا چه باید باشد مساله بی اندازه مبهم و بغرنج است.[۹]
حل مسائل اساسی فلسفه، به طور مستقیم یا غیر مستقیم، آشکار یا ضمنی، بستگی تام به پاسخی دارد که به پرسش های بنیادین داده می شود، و در ارتباط تنگاتنگ با نوع رویکردی است که نسبت به این مسئله در پیش گرفته می شود.