بازده دارایی
نسبت مالکانه
بازده ارزش ویژه
اهداف مالی با قابلیت سوددهی شرکت مرتبط است و اندازه گیری می شود. برای مثال سود عملیاتی ، بازده سرمایه ، رشد سریع فروش ، ایجاد جریان های نقدی و اخیراً ارزش افزوده اقتصادی از معیارهای مالی هستند (وطن دوست،۱۳۹۱ ، ص۲۴).
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
پانیگراس و تئودوریدیس[۲۰۰] ضمن تعریف اندازه گیری عملکرد تحت عبارت : نظارت و برقراری فرآیندی که اطمینان می دهد ، استراتژی های اتخاذ شده توسط شرکت منجر به دستیابی به اهداف کلی آن می شوند ، بیشتر مدل های اندازه گیری عملکرد را بر دستیابی به تعدادی از سنجه های (معیارهای) مالی کلیدی نظیر بازده سرمایه گذاری[۲۰۱] (ROI) ، بازده دارایی ها[۲۰۲] (ROA) و بازده سرمایه به کار گرفته شده[۲۰۳] (ROCE) متمرکز می دانند و این مسئله را نیز اعلام می نمایند که این معیارها به دلیل این که در اندازه گیری ابعاد چندگانه عملکرد از قبیل درجه چگونگی سازگار شدن با محیط در مقایسه با موفقیت آن ، شکست خورده اند ، مورد انتقاد قرار گرفته اند (Panigyrakis et al,2008,p600). بنیتو[۲۰۴] از سه معیار عملکرد به نام های فروش ، سود و نرخ بازدهی دارایی ها ، استفاده نمود که فروش ، تمرکز بر اثربخشی شرکت در جذب تقاضا داشت که این امر می توانست شاخصی برای موقعیت بازار باشد ولی این مطلب را که چگونه می توان به طور کارا به چنین موقعیتی دست یافت ، منعکس نمی کند. سود از طریق کارآیی در محاسبه ی حاشیه سود ناخالص نمایش داده می شود و نرخ بازده دارایی به وسیله مقایسه ی سود در ازای منابع مورد استفاده ، تأثیرات اندازه را از بین می برد. برخی از صاحب نظران مدیریت معتقد بودند که به طور سنتی عملکرد از راه های زیادی عملیاتی می شد که مثلاً شامل سهم بازار ، سودآوری ، بازگشت دارایی یا بازگشت سرمایه گذاری ، موفقیت محصول جدید و اندازه گیری ترکیبی از این قبیل متغیرها بود. معیارهای کاپلان و نورتن[۲۰۵] بر مبنای کارت امتیازی متوازن (چشم انداز مالی) قرار داشت که به وسیله جریان وجوه نقد ، رشد فروش سالانه ، درآمد عملیاتی ، سهم بازار و بازده حقوق صاحبان سهام اندازه گیری می شد.در نهایت چیکوان[۲۰۶] مولفه های عملکرد را در دو دسته قرار داده است که عبارتند از (وطن دوست،۱۳۹۱ ، ص۲۴):
عملکرد مالی – مشتمل بر مولفه های حفظ مشتری و جذب مشتری جدید
عملکرد مالی – مشتمل بر مولفه های نرخ بازگشت دارایی ، سهم بازار و رشد فروش
در انتهای این قسمت باید عنوان نمود که محیط های کسب و کار امروزی بسیار پیچیده بوده و به سرعت در حال تغییرند. در چنین محیطی ، شرکت ها برای تغییر و حرکت به سمت رشد و تعالی که پیش نیاز بقاست، نیازمند یک برنامه راهبردی[۲۰۷] می باشند .در فرایند تدوین این برنامه که در واقع برنامه کارگروه های اجرایی است ، فرصتی حاصل می شود تا مدیران اجرایی و دیگر ذینفعان به صورت دوره ای و به طور خلاقانه[۲۰۸] به کسب و کارشان بیاندیشند.در این صورت آن ها می توانند به درک مشترکی درباره عوامل ضروری در موفقیت آینده شرکت ، نظیر افزایش دانش و آگاهی نسبت به کسب و کاری که انجام می دهند و محیطی که در آینده شرکت را احاطه خواهد کرد برسند اگر مدیران عالی در حین فرایند تدوین برنامه راهبردی ، مجبور باشند درباره آن چه ضروری است تصمیم گیری کنند و راهبرد آتی خود را بر مجموعه ایی محدود از فعالیت های نو آورانه مرتبط با اهداف مشخص و قابل اندازه گیری ، کم ولی حیاتی[۲۰۹] متمرکز سازند اثربخشی پیاده سازی این فعالیت ها ، بهبود قابل توجهی یافته و عملکرد شرکت ارتقا خواهد یافت.
بخش دوم
کاربرد تصمیمات استراتژیک
۲-۲-۱ ) مقدمه
افزایش حجم و تغییر کیفی نیازهای مشتریان ، پیچیدگی روز افزون فن آوری ، شدید شدن رقابت در سطوح ملی و بین المللی و جهانی شدن اقتصاد که به عنوان ویژگی های بارز محیط صنعتی جاری شناخته می شوند موجب گردیده اند که مدیران عالی در اداره شرکت های تحت سرپرستی خود با چالش های عمده ای مواجه گردند. در چنین شرایطی مدیران روز آمد و کارآفرین برای تضمین بقا و پیشرفت سازمان یا شرکت تحت مدیریت خود و کسب فرصت های محیطی ، سمت و سوی تلاش ها و تصمیمات خود را از سطح عملیاتی[۲۱۰] به راهبردی[۲۱۱] ارتقا می دهند و سعی می کنند تا ضمن توجه به شرایط متغیر جاری ، عملکرد بلند مدت[۲۱۲] سازمان یا شرکت خود را از طریق تصمیم گیری راهبردی اثر بخش تضمین نمایند. امروزه علم مدیریت راهبردی کارآترین و موثرترین علمی است که می تواند به مدیران عالی در تصمیم گیری برای دستیابی به اهداف راهبردی شرکت و برآوردن انتظارات علاقه مندان به آن شرکت کمک کند (مصلح شیرازی و حیدری،۱۳۸۲، ص۷۵).
از طرف دیگر در محیط کسب و کار امروزی پیچیدگی و گستردگی تصمیم گیری های بازرگانی نیازمند مدیریت استراتژیک[۲۱۳] است. مدیریت مسائل داخلی شرکت فقط بخشی از وظایف مدیران عالی می باشد. برخورد مناسب با محیط پویای خارج از شرکت مجموعه وظایف دیگری را نیز برای مدیران ایجاب می کند. این محیط رقیبان ، عرضه کنندگان ، کاهش روز افزون منابع ، حکومت های که با تنظیم مقررات ، محدودیت ها و موفقیت هایی را برای شرکت موجب می گردند و سرانجام ، مشتریانی که اولویت های آنان بدون مقدمه تغییر پیدا می کنند را شامل می شود.
علاوه بر این محیط خارجی دور مشتمل بر شرایط اقتصادی ، فرهنگی ، اجتماعی سیاسی حقوقی و فن آوری می باشد که همگی باید در تصمیم گیری های مدیران ارشد مورد پیش بینی، ارزیابی و توجه قرار گیرند. همه این عوامل محیطی دارای نقشی در تصمیم گیری بوده و با مجموعه عواملی که گاهی با آن ها در تضاد می باشد مانند منابع سهامداران، صاحبان سهام شرکت ها ، مدیران عالی، کارکنان، جامعه ، مشتریان و در کل کشور، در مجموع باید مورد نگرش قرار گیرند به گونه ای که رضایتمندی نسبی را در رابطه با عوامل مزبور به وجود آورند.
به منظور برخورد اثربخش با همه عواملی که بر توانایی شرکت در رشد سودآور آن تأثیر دارند، مدیران فرآیندهای مدیریت استراتژیک را به گونه ای طراحی می کنند که به نظرشان وضعیت بهینه شرکت رادر محیط رقابتی اش تسهیل می نماید. چنین استقراری به این لحاظ امکان پذیر است که فرایند های استراتژیک برآورد دقیق تری از تغییرات محیطی فراهم می کنند و برای واکنش نسبت به فشارهای داخلی یا رقابتی آمادگی بیشتری پدید می آورند(عاصمی پور،۱۳۷۲، ص۳۴).
با توجه به ویژگی های مطرح شده برای محیط صنعتی انعطاف پذیری و پویایی در فرایند مدیریت راهبردی امری حیاتی و ضروری است زیرا اگر این پویایی و انعطاف پذیری وجود نداشته باشد ، به دلیل تغییر سریع شرایط تصمیمات حاصل از این فرایند به سرعت اعتبار خود را از دست داده و در صورت عدم بازبینی و تصحیح موجبات گمراهی مدیران را فراهم می آورند. یکی از ابزارهای اصلی تضمین پویایی و انعطاف پذیری در فرایند مدیریت راهبردی نظام اندازه گیری عملکرد[۲۱۴] و کنترل راهبردی[۲۱۵] می باشد. این نظام با ارزیابی نتایج اجرای راهبردها ، کنترل تغییرات محیطی و درون سازمانی و بررسی مفروضات پایه ای برنامه ریزی بازخورد مناسب را سریعاً به مدیران عالی ارائه می نماید (مصلح شیرازی و حیدری،۱۳۸۲، ص۷۵).
کنترل همواره از جمله وظایف مدیران به شمار می آید. بدون کنترل مشخص نخواهد شد که آیا برنامه ریزی های درون شرکت با موفقیت همراه بوده یا خیر. از مهم ترین برنامه ریزی شرکت ها که جامع ترین آن نیز به شمار می آید و نتایج مهم و سرنوشت سازی را برای شرکت به همراه دارد برنامه ریزی استراتژیک[۲۱۶] آن شرکت است. به جرأت می توان ادعا کرد که انجام هیچ فعالیتی درسازمان یا شرکت قرین توفیق نخواهد بود مگر آن که کنترل های لازم نسبت به عملکرد آمده باشد. به کمک کنترل است که مدیریت نسبت به نحوه تحقق اهداف و انجام عملیات آگاهی یافته و قدرت پیگیری و سنجش و اصلاح آن ها را پیدا می کند. هیچ سازمان یا شرکتی بدون وجود موثر یک نظام موثر کنترل در تحقق ماموریت های خود موفق نبوده و نمی تواند از منابع خود به درستی استفاده کند. مسلماً پیش بینی ها و برنامه های عملیاتی در سازمان ها یا شرکت ها همواره با درصدی از خطا توام است و تنها گزینه برای رفع این خطاها و اصلاح عملیات کنترل است. به علاوه پاسخگویی به محیط متغیر و دگرگون کسب و کار و نیاز به حصول اطمینان از کمیت و کیفیت کالاها و خدماتی که در شرکت ها طی برنامه های وسیع و پیچیده عرضه می شوند جز از طریق یک نظام موثر کنترل میسر نیست (اعرابی و همکاران،۱۳۸۷،ص ص۲۰-۱۸).
۲-۲-۲ ) مدیریت و استراتژی
برای این دو واژه تعاریف مختلفی ارائه شده است مدیریت[۲۱۷] را عمدتاً برنامه ریزی[۲۱۸] ، سازماندهی[۲۱۹] ، کارگزینی[۲۲۰] هدایت و رهبری[۲۲۱] و کنترل و نظارت[۲۲۲] دانسته اند. اما با توجه به جایگاه امروز مدیریت ، مدیریت علم و هنری است برای پدید آوردن محیطی مناسب که در آن همفکری و همکاری با دیگران به منظور شکل دادن به فرآیندی کارساز می باشد که طی آن استفاده بهینه از منابع برای عرضه خدمات و کالاهای مطلوب جهت جلب رضایت متقاضیان آن ها با پرهیز از بروز عواقب نامطلوب ممکن است (اعرابی و همکاران،۱۳۸۷،ص ص۲۰-۱۸).
استراتژی (راهبرد) در اصطلاح عام برنامه و دورنمایی از اهداف آینده است که یک موجودیت در جهت نیل به آن اهداف، این استراتژی را تدوین و پیگیری می کند.اما در علم مدیریت، تدوین استراتژی همانا یکی از وظایف خطیرمدیریتی است که مبنای تصمیم گیری های حیاتی مدیران ارشد برای حفظ بقای سازمان یا شرکت و تعالی آن می باشد. چه بسا که مدیریت موفق ، حاصل تدوین درست استراتژی و اجرای موفقیت آمیز آن است. از نظر پورتر[۲۲۳] ماهیت تدوین استراتژی عبارت است از مرتبط کردن یک شرکت با محیط اطرافش، بنابراین آن چه در شکل گیری استراتژی شرکت تأثیر بسزایی دارد محیط و عوامل کلیدی حاضر در آن می باشد(مینتزبرگ،۱۳۸۴،ص۱۶). به بیان دیگراستراتژی یک برنامه واحد، همه جانبه و تلفیقی است که محاسن یا نقاط اصلی شرکت را با عوامل و تغییرات محیط مربوط می سازد و به نحوی طراحی شده است که با اجرای صحیح آن از دستیابی به اهداف شرکت اطمینان حاصل می شود (ویلیام،۱۳۸۶، ص۱۴).
از نظر مدیران، استراتژی به معنای برنامه های مقیاس بزرگ و آینده نگر در برخورد با محیط رقابت آمیز به منظور بهینه سازی و تحقق اهداف شرکت است. در تعریف استراتژی نقش و مفهوم آن می توان به نکات زیر اشاره نمود (اعرابی و همکاران،۱۳۸۷، ص۲۰) :
ممکن است تصمیمات استراتژیک با قلمرو و حیطه فعالیت شرکت مربوط باشد.
استراتژی به ایجاد هماهنگی میان شرکت و محیط در برگیرنده آن می پردازد.
استراتژی به ایجاد هماهنگی میان فعالیت ها و امکانات یا توانایی های شرکت ارتباط دارد.
تصمیم استراتژیک از نظر منابع برای شرکت پی آمدهای عمده ای دارد.
تصمیمات استراتژیک بر روند عملیاتی شرکت اثر می گذارد.
بنابراین یک استراتژی در واقع نشانگر برنامه بازی یک شرکت[۲۲۴] است. اگر چه این برنامه جزئیات اقدامات آینده شرکت شامل نیروی انسانی ، مسائل مالی و مواد اولیه را به تفصیل بیان نمی نماید ولی چهارچوبی را برای تصمیمات مدیریت فراهم می سازد (پیرس ورابینسون،۱۳۸۹، ص۱۹).
۲-۲-۳ ) فرایند مدیریت استراتژیک
مدیریت استراتژیک به عنوان یک اصطلاح و مفهوم آن چنان جدید نمی باشد. اصطلاحی است که اولین بار در سال ۱۹۷۰ استفاده شد و به این معنی بود که برنامه ریزان استراتژیک، کم و بیش با مطالعه و بررسی، برنامه هایی استراژیک تهیه می کنند و سپس به تصمیم گیرندگان ارائه می دهند. در سال های۱۹۹۰ به برنامه ریزی استراتژیک و مدیریت استراتژیک متفاوت از هم نگریسته می شد. تعریف نولان و همکاران[۲۲۵] از برنامه ریزی استراتژیک ، این نظریه را تقویت می کند که برنامه ریزی استراتژیک وظیفه مدیران ارشد می باشد و ما را بیشتر بر فرایند هایی متمرکز می کند که رهبران ارشد شرکت برای تدوین هدایت های استراتژیک خود به کار می گیرند. طبق این تعریف برنامه ریزی استراتژیک فرآیندی است که توسط آن اعضای شرکت به سوی آینده محتمل هدایت می شوند و رویه ها و عملکرد های لازم برای دستیابی به آینده را توسعه می دهد. برنامه ریزی استراتژیک مبنای مدیریت استراتژیک است که رویکردی نظام مند برای مشخص کردن و ایجاد تغییرات لازم و اندازه گیری عملکرد سازمان ها و شرکت ها می باشد که باعث حرکت آن ها برای دستیابی به چشم انداز مورد نظر خود می شود (Nolan et al. , 1992 ,p37).
پیچیدگی و ظرافت تصمیم گیری در محیط کسب وکار، مدیریت استراتژیک را ضروری ساخته است. همان طور که گفته شد مدیریت فعالیت های متنوع و چند بعدی درونی، تنها بخشی ازمسئولیت های مدرن مدیران است. محیط خارجی شرکت مجموعه بعدی عوامل چالش انگیز را فرا روی مدیران قرار می دهد. این محیط، رقبا را هر وقت که سود امکان پذیر به نظر آید، تأمین کنندگان منابعی که روز به روز کمیاب تر می شوند، سازمان های دولتی را که بر تبعیت از مقرراتی فزاینده نظارت می کنند و مشتریانی که خواسته های غالباً نامعقولشان باید پیش بینی شود را در بر می گیرد. محیط خارجی دور[۲۲۶] نیز بر جبر جو عمومی ولی با نفوذی که شرکت در آن قرار دارد تأثیر می گذارد. این محیط شرایط اقتصادی ، تغییرات اجتماعی ، رجحان های سیاسی و پیشرفت های فنی را در بر می گیرد که همه را باید پیش بینی ، نظارت و ارزیابی نمود و در تصمیم گیری سطح بالا دخالت داد (پیرس و رابینسون،۱۳۸۹، ص۱۷).
در تعریف مدیریت استراتژیک می توان این گونه بیان کرد که مدیریت استراتژیک مجموعه ای از تصمیمات و اقداماتی می باشد که منجر به فرموله کردن و اجرای استراتژی های طراحی شده برای تحقق اهداف سازمان یا شرکت می گردد که نیازمند توجه به عوامل کلیدی زیر می باشد (پیرس و رابینسون،۱۳۸۹ ، ص ص ۱۹-۱۸) :
تشخیص و تعیین رسالت شرکت[۲۲۷] ، شامل بیان وسیع مأموریت ، فلسفه و هدف های آن
بررسی وضع موجود شرکت که شرایط داخلی و توانایی های آن را تحت تأثیر قرار می دهد
ارزیابی محیط خارجی شرکت که شامل عوامل رقابتی و عوامل محیطی است
تجزیه و تحلیل راه حل های ممکن برای تطبیق محیط داخلی شرکت با محیط خارجی آن
تشخیص راه حل های مطلوب برای تحقق رسالت های شرکت
انتخاب استراتژیک مجموعه ای معینی از اهداف بلند مدت و استراتژی های عملی برای تحقق این اهداف
تدوین هدف های سالانه و استراتژی های کوتاه مدت که در راستای اهداف بلند مدت و استراتژی های عملی بوده باشند
عملی کردن تصمیمات استراتژیکی انتخاب شده بر اساس منابع بودجه ای با تأکید بر هماهنگی میان فعالیت ها ، کارکنان ، ساختار ها ، فن آوری و نظام پاداش
بررسی و ارزیابی موفقیت فرایند مدیریت استراتژیک به عنوان ابزار کنترل و همچنین به عنوان داده هایی برای تصمیمات آتی شرکت