سجع عبارتست از قرینه بودن کلمات آخردر وزن یا حرف روی(حرف روی به آخرین حرف اصلی قافیه ها و اسجاع گفتهمیشود). مثال: “از روی یار خرگهی ایوان همیبینم تهی وز قد آن سرو سهی خالی همییابم چمن” امیر معزی (همایی،۱۳۷۱: ۴۱)
ترصیع در لغت بهمعنی جواهرات است. مثلاً بهتاج جواهر نشان، تاج مرصع میگویند. اما در اصطلاح بهاین صورت تعریف میشود: در نظم یا نثر، هر کلمهای با کلمه قرینه خود در وزن یا حرف روی مطابق باشد.مثال: “شام رفته و بام خفته، سال از عد بیرون و مال از حد افزون، همه را تلف کرده و اسف برده” (همایی،۱۳۷۱: ۴۸)
جناس : آوردن دو کلمه که کاملاً از نظر ظاهری بههم شبیه هستند، اما از نظر معنا کاملاً متفاوتند. مثال: ” برادر که در بند خویش است، نه برادر، نه خویش است."(همایی،۱۳۷۲: ۴۹)
اما بعضی دیگر، بدیع لفظی را اینگونه دستهبندی میکنند: سجع، جناس، تکرار و آنها را بهاین شکل تعریف میکنند:
سجع یکی از روشهایی است که با اعمال آن در سطح دو یا چند کلمه یا در سطح دو یا چند جمله، موسیقی و هماهنگی به وجود میآید یا موسیقی کلام افزوده میگردد؛ که هم در شعر و هم در نثر استفاده میشود. (شمیسا،۱۳۷۶: ۲۳)
جناس تام: لفظ(صامت و مصوت) یکی باشد و معنی مختلف؛ یعنی اتحاد در واک و اختلاف در معنی. مثل شانه∕ شانه گور∕ گور
تکرار: سومین روش در بدیع لفظی است که موسیقی کلام را به وجود میآورد و یا افزایش میدهد؛ تکرار واک، تکرارهجا، واژه، عبارت، جمله یا مصراع است. مانند این بیت حافظ:
دانه تسبیح اگر بگسست معذورم بدار دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود
صامت"س” در کلمات تسبیح، بگسست، ساعد، دست، ساقی، سیمین ساق تکرار میشود. (شمیسا،۱۳۷۶ : ۳۸)
۳-۱-۲- صنایع معنوی
در “ صنایع معنوی” بحث در شگردهایی است که موسیقی معنوی را افزایش میدهد و دلیل آن ایجاد تناسب و روابط معنایی خاص بین کلمات است و بهطور کلی یکی از وجوه تناسب معنایی بین دو یا چند کلمه برجسته میشود.” (شمیسا، ۱۳۷۶: ۱۲)یا بهعبارت دیگر در صنعت معنوی یا بدیع معنوی، معنی کلمه مهم است نه ظاهر آن. یعنی اگر آن کلمه را تغییر داده و کلمه هممعنی جایگزین آن کنیم، باز هم زیبایی آن حفظ میشود. مثلاً اگر بهجای
” آن زلف تابدار بر آن روی چون بهار گر کوته است، کوتهی ز وی عجب مدار” بگوییم:
“بر رخت زلف کوته است بلی هست کوتاه، شب بهفصل بهار” باز هم زیبایی باقیمیماند. (همایی،۱۳۷۲: ۳۸-۳۹)
دراینجا بهطبقهبندی بدیع معنوی میپردازیم. برخی از صاحبنظران بدیع معنوی را در پنج طبقه قابل بررسی، تعلیلوتوجیه میدانند که عبارتند از: تشبیه، تناسب، ایهام و ترتیب کلام. یعنی زیربنای همه صنایع معنوی، یکی از این موارد ذکرشدهاست. (شمیسا،۱۳۷۶: ۱۵)اما در این میان عدهای بهاین تقسیمبندی اعتقاد ندارند و تنها بهنامبردن این صنایع بسنده میکنند: تشبیه، استعاره، مراعاتنظیر، تلمیح، تضمین، تضاد، تناقض(پارادوکس)، اشتقاق، شخصیتبخشی، کنایه، اغراق، ایهام، حسآمیزی وترتیب کلام و . . . در اینجا برای روشنتر شدن مطلب، تعریف هر کدام از این آرایه ها بههمراه مثال خواهدآمد. اما پیش از آن، توضیح چند کلمه لازم بهنظر میرسد تا خواننده محترم، مقصود نگارنده را بدون ابهام درککند. این کلمات عبارتند از: مشبه، مشبهبه، اداتتشبیه، وجهشبه.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
“مشبه: چیزی یا کسی است که قصد مانند کردن آن را داریم.
مشبهبه: چیزی یا کسی که مشبه، بهآن مانند میشود.
اداتتشبیه: واژهای است که نشان دهنده پیوند شباهت است. این واژه میتواند حرف، فعل و… باشد.
وجهشبه: ویژگی یا ویژگیهای مشترک میان مشبه و مشبهبه است. وجهشبه باید در مشبهبه بارزتر و مشخصتر باشد.
بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایبان دارد بهار عارضش خطی به خون ارغوان دارد. حافظ
مشبه اداتتشبیه مشبهبه
وجهشبه، سرخی است. (هادی، ۱۳۸۱: ۶۸ )
تشبیه: عبارتست از مانند نمودن چیزی بهچیزی در یک معنا و با بهره گرفتن از ادات خاص، بهعبارت دیگر بیان مشترک بودن دو چیز است در وصفی از اوصاف به وسیله الفاظ ویژه. مثلاً زید چون شیر است.” زید و شیر در صفت “شجاعت” با هم مشترک هستند.(رجایی، ۱۳۵۳: ۳۴۴) تشبیه انواع گوناگونی دارد که تشبیه بلیغ، رساترین نوع آن است و در آن، تنها طرفین تشبیه بیانشدهاند و ادات و وجهشبه حذف گردیدهاند. پس ذهن باید تلاشکند تا وجهشبه را دریابد. (هادی، ۱۳۸۱: ۷۶)
” دست از مس وجود چو مردان ره بشوی تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی” حافظ
البته تعریف متفاوت دیگری از تشبیه وجوددارد و آن عبارتست از اینکه ” تناسب معنایی یا موسیقی معنوی که بر اثر همانند کردن امر یا اموری بهامر یا امور دیگر ایجاد میشود.” ( شمیسا،۱۷۶: ۸۷)
استعاره: در لغت بهمعنی قرضگرفتن چیزی است و در اصطلاح، کلمهای است که بهدلیل شباهتی که بین معنی اصلی و معنی بهکاررفته در آن وجوددارد، در غیر از معنی اصلی خود بهکارمیرود. مثلاً در جمله “زید چون شیر است"، مرد شجاع در صفت شجاعت به"شیر” شباهتدارد. بنابراین استعاره مبتنی بر تشبیه است. حتی میتوانگفت استعاره تشبیهی است مختصر که از ارکان آن فقط مشبهبه را ذکرمیکنیم و باقی را حذف نماییم. (رجایی، ۱۳۵۳: ۲۸۷) از انواع استعاره میتوان به استعاره مصرفه و استعاره مکنیه اشارهکرد. استعاره مصرفه، تشبیه بلیغی است که مشبه آن حذف گردیده و با بیان مشبهبه در ذهن اداره میشود و دلیل استفاده از این نوع استعاره، اغراقکردن، ایجاز، محسوس و عینیکردن امور است. (هادی، ۱۳۸۱: ۶۷) استعاره مکنیه، تشبیهی است که بههمراه یکی از لوازم یا ویژگیهای مشبهبه میآید. استعاره مکنیه از استعاره مصرفه، اغراقآمیزتر است. (هادی،۱۳۸۱: ۸۸)
“بهصحرا شدم؛ عشق باریده بود. بایزید بسطامی باریدن از ویژگیهای باران است.
مشبه
قضا چون ز گردون فرو هشت پر همه زیرکان کور گردند و کر فردوسی
مشبه از ویژگی های عقاب
مراعاتنظیر وقتی بعضی از واژه های کلام، اجزایی از یک کل باشند و از این جهت بین آنها ارتباط و تناسب باشد. ( شمیسا، ۱۳۷۶: ۸۷)
دلم از مدرسه و صحبت شیخ است ملول ای خوشا دامن صحرا و گریبان چاکی
از اجزاء درس از اجزاء لباس
البته مراعاتنظیر، تناسب و توفیق هم نامیده میشود.” و اینگونه هم تعریفمیشود: دو یا چند چیز را که با هم متناسب باشند، غیر از تناسب برسبیل تقابل و تضاد با هم جمعکنند."( رجایی، ۱۳۵۳: ۳۴۱-۳۴۲)
مزرع سبز فلک دیدم و داس مهنو یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو حافظ
بهعبارت سادهتر، مراعاتنظیر آوردن واژههایی است از یک مجموعه که با هم تناسب دارند. این تناسب میتواند از نظر جنس، نوع، مکان، زمان، همراهی و … باشد.مراعاتنظیر باعث تداعی معانی میشود و بیشتر از هر آرایه دیگری در شعر و نثر فارسی بهکاررفتهاست. (هادی، ۱۳۸۱: ۱۴۶)
مجنون ز رخ لیلی چون قیصبنیعامر فرهاد لب شیرین چون خسروپرویزم سعدی
داستان لیلی و مجنون داستان شیرین و فرهاد
یکی گردیم در گفتار و در کردار و در رفتار زبان و دست و پا یک کرده خدمتکار هم باشیم فیض
تلمیح: اشارهای است بهبخشی از دانسته های تاریخی، اساطیری و… . لازمه درک تلمیح، آگاهی از دانستهای است که شاعر یا نویسنده بهآن اشارهمیکند.(هادی، ۱۳۸۱: ۱۴۹)
بیستون کندن فرهاد نه کاریست شگفت شور شیرین بهسر هر که فتد، کوهکن است همای شیرازی
ما قصه سکندر و دارا نخواندهایم از ما بهجز حکایت مهر و وفا مپرس حافظ
جنگ داریوش و اسکندر داستانی عاشقانه
بهعبارت دیگر، تلمیح بهیک داستان اشارهمیکند و تشبیه و تناسب را در خوددارد. زیرا اولاً رابطه تشبیهی بین مطالب داستان وجوددارد و دوم اینکه بین اجزاء داستان، تناسب وجوددارد. (شمیسا، ۱۳۸۱: ۵۴)
تناقض(پارادوکس) آوردن دو واژه یا دو معنی متناقض در کلام است. زیبایی تناقض در این است که ترکیب سخن بهگونهای باشد که تناقض منطقی آن از قدراقناع ذهنی و زیبایی آن کمنکند. (هادی، ۱۳۸۱: ۱۶۱)
کی شود این روان من ساکن این چنین ساکن روان که منم مولوی
ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی از این باد ار مددخواهی چراغ دل برافروزی حافظ
باد وسیله افروختن چراغ