در برخی از موارد قانون مدنی ارث مترادف با ترکه بکار رفته است و این سوال را ایجاد می کند که آیا ارث با ترکه فرق دارد یا خیر.
در تعریف ترکه گفته شده است، که ترکه، دارایی به جای مانده از مورث است. این دارایی حاوی دو بخش منفی و مثبت است. بخش مثبت، اموال و حقوق و مطالباتی است که به وارثان می رسد، و بخش منفی، دیون و تعهدهایی است که در دارایی می ماند و باید از محل آن پرداخته شود، انحلال این دو بخش نیز زمانی صورت می پذیرد که با تصفیه ترکه، شرکت قهری وارثان و طلبکاران و موصی له برهم خورد و مالکیت هر گروه استقرار یابد. پیش از آن، دارایی مورث، همچنان به عنوان واحد حقوقی تجزیه ناپذیر دارای شخصیت حقوقی است.[۱۴]
اما برخلاف اطلاق ترکه در دیون و دارایی مثبت، ارث به معنای حقی است که پس از مرگ شخص بعد از اداء نمودن واجبات مالی و دیون و ثلث (درصورت وصیت) به بازماندگان متوفی می رسد[۱۵].
از این مطالب بر می آید که مفهوم و معنای این دو واژه از برخی جهات با یکدیگر متمایز بوده و نمی توان آنها را به جای دیگر بکار برد، اگرچه در برخی موارد، ارث را در ترکه استعمال می کنند، این استعمال مجازی است[۱۶].
با آنکه به حصه هایی که به هر یک از ورثه تعلق می گیرد نیز ارث گفته می شود اما چون هر حصه ایی جزئی از کل ماترک است بنابراین بین ارث و ترکه فرق خواهد بود، همان گونه که بین جزء و کل فرق است[۱۷].
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
فصل دوم
وضعیت ارث زن در تمدن های قدیم و ادیان الهی
۲-۱- وضعیت ارث زن در تمدن های قدیم
ما در این فصل وضعیت میراث زوجه را در قرون گذشته تمدن های بزرگ جهان بررسی نموده و نشان خواهیم داد که زوجه در تمدن های بزرگ جهان چقدر حق و حقوقی داشته و آیا اصلاً زوجه در گذشته می توانست ارث ببرد یا خیر؟
۲-۲- وضعیت ارث زن در تمدن چین
آن گونه که از اسناد تاریخی بر می آید در عصر کنفوسیوس (حدود۴۷۰-۵۵۰ ق.م) در چین پدر خانواده حق فروش زن و فرزندانش را داشت و نیز حق داشت فرزندان خود را به قتل برساند بزرگترین فیلسوف اخلاقی چین «کنفوسیوس» می گفت: «مرد در هر حال حاکم و زن محکوم است» بعد از فوت شوهر، زن اختیار و استقلالی نداشت و بایستی مانند میراث تحت اختیار اولاد و خویشان ذکور شوهر قرار می گرفت تا سرنوشت او را طبق رأی خودشان تعیین کنند[۱۸].
در سروده های چینی آمده است «در دنیا چیزی پست تر و ارزان تر از زن نیست»[۱۹] روشن است که در چنینن اجتماعی زن اصلاً هویتی ندارد تا برای او حق و حقوقی قائل شوند در چین هم مثل تمدن های دیگر زن محروم از ارث می باشد، حتی تاریخ نویس مشهور جهان، ویل دورانت می نویسد: زن چینی محکوم بود که پس از مرگ شوهرش برای وفاداری خود را بکشد به همین خاطر چون زوجه پس از فوت شوهر، مجبور به خودکشی می شد، از ارث هم خبری نبود به بیان دیگر زن چینی بعد از فوت شوهر هرگز زنده نبود تا مسئله ارث و میراث او مطرح باشد[۲۰].
۲-۳- وضعیت ارث زن در تمدن هند
یکی از کهن ترین میراث تمدن بشر را می توان تمدن هند و کشورهای همسایه آن دانست. در هند نیز شیوه پدرسالاری آریائی که میراث تمدن گذشته هندوان محسوب می شود حاکم بود[۲۱].
در هند قدیم بر اساس مجموعه قوانین (مانو) زنان از میراث بودند و همانند قوانین روم و یونان در هند نیز زنان تحت قیمومت مردی بودند در برخی از قبایل هند قدیم در هنگام وفات شوهر، زن همانند ترکه به میراث می رفت یا براساس رسم نکوهیده و غیرانسانی «ساکی» زن را همراه با جسد شوهر می سوزاندند یا زنده خفه می کردند و با شوهر در گور می گذاشتند و معتقد بودند که این نشانه وفاداری زن می باشد برابر قوانین «مانو» سه کس اهلیت و استحقاق تملک مال را نداشتند، همسر متوفی، برده متوفی و دختر متوفی[۲۲].
۲-۴- وضعیت ارث زن در دوران جاهلیت
در جاهلیت عرب زنان مقام بسیار پست و نازلی داشتند زیرا اعراب بدوی و بی فرهنگ آن زمان، قومی عقب مانده و سخت متعصب بودند و بین آنها رسوم بردگی و امتیازات طبقاتی فراوان دیده می شد زنان را در ردیف کنیزان و بردگان به حساب می آوردند و وجود او را باعث شرم و ننگ می شمردند از دختر متنفر و بیزار بودند و او را در شمار اولاد محسوب نمی کردند ویکی از رسوم ظالمانه آنها که همه مردم می دانند زنده به گور کردن دختران بی گناه بود که به عنوان فرار از ننگ و بدنامی و یا ترس از فقر و نداری مرتکب این جنایت می شدند، حتی قرآن کریم نیز به آن اشاره نموده و مردم را از این عمل برحذر داشته است در قرآن کریم چنین آمده است: «و اذا بشر احدهم بالانثی ظل وجهه مسوداً و هو کظیم، یَتواری من القوم من سوء ما بشرِبِهِ اُیمسکهُ علی هون ام یَدُسُه فی التُراب، اَلاساء ما یحکمون» ترجمه آیه: هرگاه مژده تولد دختری به یکی از این اعراب داده می شد صورتش سیاه می گشت و خشمگین می گردید و از این خبر بدی که به او داده شده بود خود را از مردم پنهان می کرد و در این اندیشه بود که آیا با تحمل ننگ و خواری او را نگه دارد یا در دل خاک پنهانش سازد، بدانید که اینان بد داوری می کنند[۲۳]. بدیهی است که در چنین جامعه ایی نه تنها برای زن حقوق مالی و ازجمله حق ارث وجود نداشت بلکه خود نیز گاهی در زمره دارایی متوفی به میراث دیگران می رفت[۲۴].
در مورد محرومیت زوجه از ارث در دوران جاهلیت بد نیست به دو بیت شعر حاج میرزا حسن صفائی نظری افکنیم که گویای همه چیز است:
رسم بود از جاهلیت در عرب که زن از میراث ماندی خشک لب
گرچه افزودن بود ارث اندر بسیج بر زن و کودک نمی دادند هیچ[۲۵]
به عنوان قاعده کلی می توان گفت که در جاهلیت عرب صرف نظر از محرومیت زوجه از ارث و حقوق اجتماعی دیگر، اساساً زنان محلی از اعراب نداشتند حتی به عنوان جنس دوم به حساب نمی آمدند براساس هم محرومیت ها بود که به نظر برخی از مورخین قرآن در قسمت ارث، حقوقی به زنان بخشید که بر بسیاری از قوانین ملل مترقی جهان ترجیح داشت[۲۶].
۲-۵- وضعیت ارث زن در ایران باستان
مرحوم دکتر موسی عمید در تقریرات ارث خود می گوید: آنچه از اسناد و مأخذ مربوط به زمان ساسانیان معلوم می شود این است که خانواده ایرانیان بر پایه و اساس پدرشاهی مبتنی بوده است، بنابراین قدرت و سلطه در خانواده در دست پدربزرگ و اولاد ذکور و خویشاوندان ذکور بوده است، اموال خانواده پس از مرگ رئیس خانواده به عنوان «مرده ریگ» یا ارث در اختیار پسر ارشد قرار می گرفت و پسر ارشد، وارث و جانشین پدر می شد، رسوم و شعائر مذهبی و امور خانواده را اداره می کرد دکتر عمید از پروفسور بلوشه نقل می کند که گفته است تقریباً در تمام قوانین ملل قدیمه که از نژاد آریایی هستند، اصل و قاعده عمومی که حکمفرما بوده عبارت از این است که فقط اولاد ذکور ارث می برند و زنان از حق ارث محروم بودند[۲۷].
زن در تمدن ساسانی، شخصیت حقوقی نداشته و پدر وشوهر اختیارات وسیعی در دارایی او داشتند دختری که به شوی می رفت دیگر از پدر یا کفیل خود ارث نمی برد و در انتخاب شوهر هیچگونه حقی برای او قائل نبودند، اما اگر در سن بلوغ، پدر در زناشویی وی کوتاهی می کرد حق داشت به ازدواج نامشروع اقدام کند در این صورت از پدر ارث نمی برد[۲۸].
۲-۶- مقایسه ارث زن و مرد در ادیان الهی(غیر از اسلام)
یهود، مسیحیت و اسلام ادیان مشهور الهی اند، و چون از دیدگاه شیعه، دین زرتشت نیز صاحب کتاب آسمانی بوده، در نتیجه در زمره ادیان الهی قرار دارد[۲۹]. بنابراین در این قسمت به مقایسه ارث زن و مرد در این ادیان الهی می پردازیم.
۲-۶-۱- در دین یهود
در شریعت یهود نیز، اصل کلی مبتنی بر محرومیت زنان و بخصوص زوجه از ارث است حکم مستفاد از تورات این است که تا وقتی فرزند پسر وجود داشته باشد، دختر، ارث نمی برد و چنان چه برای متوفی پسری نباشد، ارث او به دخترانش می رسد آیه ۸ از باب۲۷ سِفرْ اعداد می گوید «و بنی اسرائیل را خطاب کرده، بگو اگر کسی بمیرد و پسری نداشته باشد، ملک او را به دخترش، منتقل کنید[۳۰].
۲-۶-۲- در دین مسیح
در دین مسیح تفاوت قابل توجهی در تقسیم ارث بین زن و مرد که ناشی از جنسیت باشد مشاهده نمی گردد در این دین دختر و پسر، برادر و خواهر، پدر و مادر، پدربزرگ و مادربزرگ، عمه و عمو و نوادگان دختر و پسر، همه از ارث مساوی برخوردارند و جنسیت تاثیری در تعیین سهم الارث آنان ندارد زوج و زوجه نیز در صورتی که تنها وارث باشند از بهره مساوی برخوردارند. ولی در صورتی که همراه آنان وارث دیگری از قبیل اولاد وجود داشته باشد تفاوت هایی در سهم الارث زوجین در شرایط برابر مشاهده می گردد[۳۱].
۲-۶-۳- در دین زرتشت
هنگامی که شخص زرتشتی(اعم از زن و مرد) بدون وصیت نامه بمیرد و از او پدر و مادر و همسرو فرزندانی بازمانده باشد به هر یک از پدر و مادر ۱۰/۱ در صورت زنده بودن هر دو و در غیر اینصورت ۸/۱ سهم آنکه زنده است داده می شود سهم بقیه مساوی است[۳۲]. وقتی زن و شوهر در یک حادثه ای با هم بمیرند و زمانی که یکی از آنها فوت کند، در صورت اول زن و شوهر از یک دیگر ارث نمی برند و وارث هر یک از آنها بطور جداگانه از دارایی وی ارث می برد و نیز در صورت دوم تقسیم ارث بین اولاد براساس جنسیت متفاوت خواهد بود بدین ترتیب که نسبت به ارثیه پدر، دختر و پسر سهامشان مساوی نبوده بلکه سهم پسر دو برابر دختر بوده و نسبت به ارثیه مادر سهام این دو مساوی خواهد بود[۳۳]. در موقع مرگ زن یا شوهری که همسری از او باقی باشد بدون آن که فرزندی از خود او باقی مانده باشد نصف دارایی وی بدون وصیت نامه به همسرش و بقیه به پدر و مادر وی می رسد. اما اگر هیچ کدام از پدر و مادر زنده نباشند کلیه دارایی وی به همسرش منتقل میشود[۳۴] اما درصورتیکه متوفی شوهر باشد و از خود فرزند نیز داشته باشد، سهم الارث همسر او۸/۱ و اگر متوفی زوجه باشد و فرزند هم داشته باشد سهم شوهر او برابر با سهم پسر و دختر متوفی است[۳۵].
۲-۷- دگرگونی میراث زن با ظهور اسلام
در زمانی که تمامی جوامع و تمدن های بزرگ جهان دست رد بر سینه زن زده بودند و او را از ارث و بسیاری از حقوق اجتماعی دیگر محروم کرده بودند خورشید تمدن اسلامی شروع به تابیدن نمود و قرآن مجید بر پیامبر گرامی اسلام نازل شد و ضمن گرامیداشت موقعیت و منزلت زن و اعطای حقوق اجتماعی و مدنی به وی، در مورد ارث او نیز مقرراتی را وضع کرد که به عقیده برخی از مورخین، قرآن کریم در قسمت ارث، حقوقی را به زنان بخشید که بر قوانین ملل مترقی جها ن نیز ترجیح داشت[۳۶]. قرآن کریم برای زن اعم از زوجه، دختر، مادر، خواهر، سهم الارثی از ترکه متوفی قرار داد و میراث واقع شدن زن را تقبیح و تحریم کرد و رسماً او را همانند مرد بهره مند از حقوق ارثی شناخت و برایش سهم الارث مستقل، مقطوع و مسلم قرار داد، قرآن کریم در سوره نساء در آیات ۷و۱۲ بطور مستقل و مسلم برای زوجه حق الارث قایل شد و نقطه امیدی را در دل زنان زنده کرد در آیه۷ سوره نساء می خوانیم «لِلرجال نصیبُ ممّا ترک الوالدان واَلاقربون و لِلنساء نَصیبُ مما تَرکَ الوالدانِ واَلاقربون مما قَلّ مِنهُ اَو کَثُرَ نصیباً مفروضاً» «یعنی مردان را از آنچه والدین و نزدیکان بجا گذاشتند بهره ای است و زنان را از آنچه والدین و نزدیکان بجا نهادند نصیبی است کم باشد یا زیاد سهمی است معین» در این آیه، «نساء» عطف به «رجال» نشده است و این بدان جهت است که استقلال زنان را در ارث بردن همانند مردان بیان کند و این چیزی است که دنیای آن روز نمی توانست آن را بپذیرد و برایش تازگی داشت و لذا هنگامی که آیه فوق نازل شد باعث تعجب اعراب گردید[۳۷]. پس از این حکم نوید بخش که برای اولین بار زنان را مستقلاً قابل ارث بردن دانست آیات بعدی سهم الارث هر یک از طبقات زنان را اعم از مادر، دختر، خواهر و زوجه بیان نمود قرآن کریم در آیه۱۲ سوره نساء در بیان سهم الارث زوجه می فرمایند «و لکم نصف ما ترک ازواجکم ان لم یکن لهُنِّ ولد فان کان لهن ولد فلکم الربع مما ترکن من بعد وصیّهٍ یوصین بها او دین و لهن الربع مما ترکتم ان لم یکن لکم ولد فان کان لکم ولد فلهن الثمن مما ترکتم…» «نیمی از ترکه زن هایتان به شما می رسد اگر فرزند نداشته باشید پس اگر فرزند داشته باشند یک چهارم، از آن شماست، پس از رسیدگی به وصیت و قرض آنها، زن ها یک چهارم بهره شما را می برند اگر فرزندی نداشته باشید و اگر فرزندی داشتید پس بهره زن ها یک هشتم ترکه است» اسلام در هزار و چهارصد سال پیش این قانون را گذرانید و مقرر کرد همان طوری که مردان در نتایج کار و فعالیت شان ذی حق هستند زنان نیز من بعد در نتیجه کار و فعالیتشان ذی حق می باشند این آیه حق ارث بردن زن را تثبیت کرد.
۲-۸- مبنای تعلق ارث به زوجه در فقه اسلامی و حقوق مدنی
با توجه به آنکه قواعد ارث در حقوق ایران برگرفته از فقه اسلامی است در این مبحث سعی بر آن شده تا مبنا و علت تعلق ارث به زوجه هم در فقه اسلامی و هم در حقوق مدنی مورد بررسی قرار گیرد.
۲-۸-۱- مبنای تعلق ارث به زوجه در فقه اسلامی
قبل از اسلام و در عصر جاهلیت جوامع عرب به هیچ وجه به زنان اهمیت نمی دادند وجود زن در قبیله تا آن حد ننگ آور تلقی می شد که اعراب دست به زنده به گور کردن دختران خود می زدند چنان که خداوند در قرآن کریم می فرمایند: «و اذا بشر احدهم بالانثی ظل وجهه مسوداً و هو کظیم، یَتواری من القوم من سوء ما بشرِبِهِ اُیمسکهُ علی هون ام یَدُسُّه فی التُراب، اَلاساء ما یحکمون» ترجمه آیه: هرگاه مژده تولد دختری به یکی از این اعراب داده می شد صورتش سیاه می گشت و خشمگین می گردید و از این خبر بدی که به او داده شده بود خود را از مردم پنهان می کرد و در این اندیشه بود که آیا با تحمل ننگ و خواری او را نگه دارد یا در دل خاک پنهانش سازد، بدانید که اینان بد داوری می کنند[۳۸].
علت اصلی محرومیت زنان از ارث، در روزگار قبل از اسلام عرب جاهلی جلوگیری از انتقال ثروت خانواده ای به خانواده دیگر بوده است، طبق عقاید قدیمی نقش مادر در تولید فرزند ضعیف است مادران فقط ظروفی هستند که در آن ظرفها نطفه مردان پرورش می یابد و فرزند به وجود می آید از این رو معتقد بودند که فرزند زادگان پسری یک مرد، فرزندان او و جزء خانواده او هستند و اما فرزند زادگان دختری او فرزندان او و جزء خانواده نیستند بلکه جزء خانواده پدر شوهر دختر محسوب می شوند روی این حساب اگر دختر ارث ببرد و بعد ارث او به فرزندان او منتقل شود سبب می شود که ثروت یک خانواده به یک خانواده بیگانه منتقل گردد[۳۹]. در چنین شرایطی که جهل و بی عدالتی عربستان و دیگر کشورها را فرا گرفته بود در قرن ششم میلادی، اسلام ظهور کرد و آیات متعددی در جهت مساوی بودن حقوق و موقعیت زن و مرد نازل شد[۴۰]. ازجمله آیه: «یا اَیُّهَا الناسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُم مِن نَفسٍ واحِدهٍ و خَلَقَ مِنها زَوجِها و بَثَّ مِنهُما رِجالاً کَثیراً و نساءً واتَّقِوا اللهَ الَّذی تَساءِلونَ به وَ الاَرحامَ اِنَّ اللهَ کانَ عَلَیکُم رَقیباً» ترجمه آیه: « ای مردم بترسید از پروردگار خود، آن خدایی که همه شما را از یک تن بیافرید و هم از آن، جفت او را خلق کرد و از آن دو تن خلقی بسیار در اطراف عالم از مرد و زن پراکند و بترسید از آن خدایی که بنام او از یکدیگر مسئلت و درخواست می کنید و درباره ارحام کوتاهی نکنید که خدا مراقب اعمال شماست»[۴۱].
و همچنین خداوند در آیه ۱۳ سوره حجرات می فرمایند: « یا اَیُّهَا الناسُ اِنّا خَلَقناکُم مِن ذَکَرٍ و اُنثی و جَعَلناکُم شُعُوباً و قَبائِلَ لِتَعارَفُوا اِنَّ اَکرَمَکُم عِندَاللهِ اَتقیکُم اِنَّ اللهَ عَلیمٌ خَبیرٌ» ترجمه آیه: «ای مردم ما همه شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را شعب و قبایل قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید، ولی بزرگوارترین شما نزد خدا با تقواترین شماست همانا خداوند کاملاً دانا و آگاه است».
علاوه بر آیات قرآن، مقام والای زن و ضرورت احترام گذاردن به او در اخبار و دستورالعمل هایی که معصومین (ع) داده اند مورد تاکید قرار گرفته است. امام صادق(ع) در این خصوص می فرمایند: «رحم الله عبداً احسنَ فیما بینهُ و بینَ زوجته»[۴۲] ترجمه: «خدا رحمت کند بر بنده ایی که روابط او با زنش نیکو باشد».
با توجه به مطالب فوق و مقایسه وضعیت زن در قبل از اسلام و بعد از آن و تاکید قرآن و پیامبر و ائمه معصومین(ع) در رعایت عدالت و انصاف در حق زنان و احترام گذاشتن به حقوق آنان می توان گفت تعلق ارث به زوجه و تعیین مقدار معین سهم الارث به او در اسلام بر مبنای عدالت و انصاف استوار گردیده است. عدالت خداوند یکی از برجسته ترین صفات و ویژگی های اوست و در آیات متعدد قرآن برآن تاکید شده است. ازجمله آیه «والسَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعً المیزانَ» ترجمه آیه: «آسمان را برافراشت و عدالت را برقرار کرد»[۴۳] و همچنین خداوند در جای دیگری می فرمایند: «وَ خَلَقَ الله ُ السَّمواتِ وَالارضَ بالحَقِّ و لِتجزیَ کُلُّ نَفسٍ بما کَسَبَت و هُم لا یظلَمون» ترجمه آیه: «خداوند آسمان ها و زمین را به حق و عدالت آفریده است (و در هرچه خلق کرده مصلحت و مقصودی داشته) و عاقبت هر نفسی بی هیچ ستمی، پاداش هرعملی را که کرده است خواهد یافت»[۴۴].
منطق قرآن برابری و عدالت در حقوق له و علیه شخص است و اگر امتیازی برای کسی از بعد ارزش قایل است در رعایت تقوای الهی است نه جنسیت زن یا مرد بودن و اگر این امتیاز از جهات دنیایی است به معنای بار اضافی مسئولیت است که حسب شرایط خلقت به عهده جنس مرد یا زن قرار داده شد[۴۵]. این اقتضای عدالت و انصاف خداوند است که سبب می شود زنی را که هیچ ارزشی و احترامی برایش قایل نبودند، برای او استقلال مالی قایل شده و او را جزء وراث قلمداد کرده و برایش سهم الارث تعیین نموده است. هرچند میزان سهم الارث زوجه کمتر از مرد است و شاید در نگاه اول این مورد نابرابری بین زن و مرد تلقی گردد. اما آنچه با تامل دقیق تر در احکام صادره نسبت به زن و مرد دیده می شود مشخص می گردد صدور این حکم نیز خود اقتضای عدالت خداوند است به عبارت دیگر آنچه در معنای عدالت برقرار است همین است که در شرایط و خصوصیات مساوی، هیچ تبعیضی بین حقوق زن ومرد در احکام فقهی اسلام دیده نمی شود و اگر در برخی احکام، حقوق متفاوتی برای مردان یا زنان در نظر گرفته شده با توجه به شرایط نامساوی آن دو از حیث خصوصیات خلقتی و اجتماعی بوده که خود تکالیف متفاوتی را برای هر جنس موجب شده است[۴۶].
لذا می توان گفت بر پایه عدالت و انصاف است که خداوند آیات ارث را بر پیامبر خود نازل کرده و در آیه۱۲ از سوره نساء در خصوص ارث زوجه می فرمایند «وَلَکُم نصفُ ما تَرکَ ازوَاجُکُم اِن لَم یَکُن لَهنَّ وَلدُ فان کان لَهُن ولدُ فَلکُمُ الرُبُعُ مما تَرَکنَ مِن بَعدِ وصیّهٍ یُوصینَ بها اودَینٍ وَلهنَ الرُبعُ مما تَرَکتُم اِن لَم یَکُن لَکُم ولَدُ فاِنَ کانَ لَکُم وَلَدُ فَلَهُنَ الثُمُنَ مما تَرَکتُم…» ترجمه آیه: «نیمی از ترکه زن هایتان به شما می رسد اگر فرزند نداشته باشند پس اگر فرزند داشتند یک چهارم، از آن شماست، پس از رسیدگی به وصیت و قرض آنها، زن یک چهارم ترکه شمار را بهره می برند اگر فرزندی نداشته باشید ، و اگر فرزندی داشتید پس بهره زن هایک هشتم ترکه است…»
۲-۸-۲- مبنای تعلق ارث به زوجه در حقوق مدنی
از آنجا که طبق اصل دوازدهم قانون اساسی «دین رسمی ایران، اسلام و مذهب جعفری اثنی عشری است» لذا طبق اصل چهارم همان قانون «کلیه قوانین و مقررات مدنی، جزائی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی، و غیر اینها باید بر اساس موازین اسلامی باشد» به این دلیل مقررات راجع به ارث کلاً از فقه امامیه اقتباس شده که تکیه بر عقاید مشهور فقهی نیز دارد از طرف دیگر در ادوار تاریخ ملل، ارث بر عادات متداوله اجتماعی قرار گرفته و از هر دوره ای تا آنجا که نظم جامعه را مختل نمی نمود، اعتدال و انصاف در آن رعایت شده است این امر اختصاص به حقوق ملت خاصی ندارد بلکه تمامی ملل در ادوار تاریخی گذشته از روش مزبور منحرف نشده اند[۴۷].
از این رو از آنجا که تمام قوانین و مقررات قانون مدنی در بخش ارث زوجه بی کم و کاست از فقه امامیه و نظر مشهور فقها پیروی نموده است و همانطورکه مبنای تعلق ارث به زوجه در فقه اسلامی با توجه به آیات قرآن و روایات رسیده از معصومین(ع) عدالت و انصاف بوده است در خصوص مبنای تعلق ارث به زوجه در حقوق مدنی نیز می بایست بر مبنای عدالت و انصاف حکم کرد.
همچنین در وضع مواد راجع به ارث در قانون مدنی، برخلاف فصول مربوط به تعهدات، قوانین بیگانه مورد توجه قرار نگرفته است بعنوان مثال در فصل تعهدات قانون گذار ایران از قانون مدنی فرانسه اقتباس نموده است اما در بحث مقررات راجع به ارث کاملاً مطیع فقه امامیه و نظر مشهور فقها بوده است[۴۸].
در فقه اسلامی نیز به برقراری عدالت اهمیت ویژه داده شده است در طرف دیگر در قانون نیز برای مفهوم عدالت اجتماعی جایگاه ویژه ایی می توان یافت بویژه در قانون کشورهایی که بدنبال عدالت واقعی هستند (نظیر ایران اسلامی) حساب خاصی برای برقراری عدالت و اجرای آن در جامعه باز شده و بعنوان اصیل ترین و مهمترین اصل در ابعاد مختلف آن مورد تاکید قرار گرفته است تا همه افراد جامعه از هر طبقه ایی بتوانند از حقوق یکسان بهره مند شوند در قانون اساسی ما این مطلب مورد تصریح و تاکید قرار گرفته است[۴۹].
در اصل دوم قانون اساسی ایران به اصل عدالت خداوند به عنوان یکی از اصول اعتقادی اسلامی توجه شده است و از آن به یکی از پایه های حکومت اسلامی تعبیر شده است.
بر همین اساس است که قانون گذار در ماده۹۴۰ قانون مدنی عنوان می دارد «زوجین که زوجیت آنها دائمی بوده و ممنوع از ارث نباشند از یکدیگر ارث می برند» و همچنین می توان گفت بر مبنای رعایت هرچه بیشتر عدالت و انصاف است که قانون گذار در صدد اصلاح قوانین موضوع ارث زوجه از اموال غیر منقول زوج برآمده و زوجه ایی که از ارث بردن زمین همسر خود محروم بوده را با اصلاح مواد۹۴۶و۹۴۸ قانون مدنی در زمره وراثی قرار داده که از اموال مزبور نیز ارث خود را می برد بطوریکه ماده۹۴۶ قانون مدنی اشعار می دارد «زوج از تمام اموال زوجه ارث می برد و زوجه در صورت فرزنددار بودن زوج یک هشتم از عین اموال منقول و یک هشتم از قیمت اموال غیرمنقول اعم از عرصه و اعیان ارث می برد. در صورتیکه زوج هیچ فرزندی نداشته باشد سهم زوجه یک چهارم از اموال به ترتیب فوق می باشد» همچنین ماده ۹۴۸ قانون مدنی مقرر می دارد «هرگاه ورثه از ادای قیمت امتناع کنند زن می تواند حق خود را از عین اموال استیفاء کند».
۲-۹- مقایسه ارث زن و مرد در حقوق ایران