۱۵/۰
۸۴/۱
۰۵/۰
نتایج مندرج در جدول ۴-۷ حاکی از آنست که الگوی گفت و شنود (۰۵/۰p< ، ۱۰/۰=β) و باورهای یادگیری سریع (۰۵/۰p< ، ۱۵/۰=β) و دانش قطعی (۰۵/۰p< ، ۱۵/۰=β) پیشبینیکنندهی مثبت و معناداری برای انگیزش پیشرفت میباشند، در حالی که الگوی همنوایی (p<N.S ، ۰۱/۰- =β)، توانایی ثابت (p<N.S ، ۰۶/۰=β) و دانش ساده
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
(p<N.S ، ۰۲/۰=β) از قدرت پیشبینی برای انگیزش پیشرفت برخوردار نیستند.
در بررسی نقش واسطهای باورهای شناختشناسی در رابطهی الگوهای ارتباطی خانواده و انگیزش پیشرفت با مقایسهی ضرایب بتا در جداول ۴-۵ و ۴-۷ مشخص میشود که در الگوی گفت و شنود ضریب بتا از ۲۰/۰ (جدول ۴-۵) به ۱۰/۰ (جدول ۴-۷) تقلیل یافته است. از اینرو نقش واسطهای باورهای شناختشناسی در رابطهی الگوهای ارتباطی خانواده از طریق الگوی گفت و شنود مورد تأیید قرار میگیرد.
با توجه به تحلیلهای انجام شده، مدل نهایی پژوهش در شکل ۴-۱ آورده شده است.
فصل پنجم
بحث و نتیجهگیری
۵-۱- مقدمه
هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای باورهای شناختی بین الگوهای ارتباطی خانواده و انگیزش پیشرفت میباشد. در این فصل در راستای نتیجهگیری از یافته های بدست آمده در فصل چهار، به بررسی و تفسیر نتایج مربوط به سؤالات تحقیق پرداخته میشود. نگاهی به کاربردهای پژوهش، همراه با بیان پیشنهادات و محدودیتها، پایانبخش این فصل خواهد بود.
۵-۲-تفسیر نتایج سؤالات تحقیق
به منظور بحث و نتیجهگیری از یافتهها، بر اساس سؤالات تحقیق هر یک به طور جداگانه مطرح و سپس مورد بررسی قرار میگیرند.
۱-آیا باورهای شناختشناسی انگیزش پیشرفت تحصیلی را پیشبینی میکند؟
۲-آیا ابعاد الگوهای ارتباطی خانواده انگیزش پیشرفت را پیشبینی میکند؟
۳-آیا ابعاد الگوهای ارتباطی خانواده باورهای شناختشناسی را پیشبینی میکند؟
۴-آیا انگیزش پیشرفت تحصیلی توسط ابعاد الگوهای ارتباطی خانواده با واسطهگری باورهای شناختشناسی پیشبینی میشود؟
در فصل حاضر نتایج بدست آمده از تحلیل داده ها مورد بحث و بررسی قرار میگیرد و تبیینهای احتمالی برای نتایج بدست آمده مطرح میشود. در ادامه پیشنهاداتی جهت هدایت پژوهشهای آتی ارائه میشود و در نهایت محدودیتهای پژوهش حاضر مورد بررسی قرار
میگیرد.
در این فصل با مرور یافتهها به تفسیر، بحث و نتیجهگیری از یافته های بدست آمده در ارتباط با سؤالات پژوهش پرداخته خواهد شد. ابتدا سؤالات تحقیق را مورد بررسی قرار داده و با توجه به تحقیقات پیشین و یافته های بدست آمده آنها را تفسیر میکنیم. سپس به تبیین نتیجهگیری کلی از پژوهش حاضر پرداخته و در نهایت نیز محدودیتها و پیشنهادات را در راستای جهتدهی به پژوهشهای آینده مطرح خواهیم کرد.
۵-۲-۱-پیشبینی انگیزش پیشرفت توسط باورهای شناختشناسی
با بهره گرفتن از روش آماری رگرسیون چندگانه، قدرت پیشبینی انگیزش پیشرفت بر اساس باورهای شناختشناسی مورد بررسی قرار گرفت و نتایج حاکی از آن بود که باورهای یادگیری سریع و دانشقطعی پیشبینی کننده مثبت و معناداری برای انگیزش پیشرفت و باورهای توانایی ثابت و دانش ساده پیشبینیکنندههای انگیزش پیشرفت نمیباشند. در تفسیر این نتایج میتوان گفت که شناسائی ابعاد باورهای معرفتشناختی و رابط این ابعاد با عوامل انگیزشی و شناختی مؤثر برعملکرد فراگیران، در حیطه های متفاوت تحصیلی، جدیدترین روند تحقیقاتی در این زمینه به شمار میآید (شومر، ۱۹۹۰؛ نبر[۱۶۸] و شومر –ایکینز، (۲۰۰۲)
فراگیران در بعد یادگیری سریع اعتقاد دارند که یادگیری به سرعت در همان مرحله اول رویارویی با دانش اتفاق میافتد و در صورتی که چنین اطلاعاتی در وهله نخست حاصل نگردد، تفحص و تعمق بیشتر بیفایده است و در بعد دانش قطعی اعتقاد بر این است که دانش قطعی و مطلق میباشد.
با تعمق و تفحص در این موضوع که باورهای ساده دانشجویان موجب انگیزش پیشرفت در آنان میگردد میتوان گفت خانواده و باورهای سنتی و قدیمی آنها در مورد یادگیری موجب شکلگیری باورهای ساده و شناختشناسی در دانشجویان میگردد. که این باورها انگیزش پیشرفت را پیشبینی مینمودند. در توضیح این مسئله میتوان گفت که داشتن باورهای ساده در مورد ماهیت یادگیری و دانش موجب میشود که فراگیران اضطراب کمتری را تجربه نمایند و این اضطراب کمتر و نداشتن نگرانی به نوبه خود انگیزش پیشرفت را در آنان بالا میبرد، چرا که فراگیران قابلیتهای خود را باور میکنند. با نگاهی عمیقتر و دقیقتر و استناد به تحقیقات پیشین در این زمینه میتوان دریافت که در هر حال انگیزش پیشرفت متأثر از باورهای شناختشناسی میباشد و باورهای شناختشناسی فراگیران با افزایش سن دچار تحول میشود. یعنی از باورهای ساده به سوی باورهای پیچیده تغییر میکند. اما در جامعه آماری این پژوهش هنوز این تغییر رخ نداده است، که بسی جای تعمق و تفحص را دارد. این مسئله ریشه در بسیاری از مسائل میتواند داشته باشد، از جمله نظام آموزشی غلط موجود و نوع نگاه خانواده ها که بایستی در اصلاح آن کوشید به دلیل بافت سنتی جامعه ما هنوز باورهای قدیمی و غلط در ذهن خانواده های ایرانی بسیار غالب است، که این را میتوان نشأت گرفته از نظام آموزشی غلط گذشته دانست چرا که در مدارس روش های نوینی چون ساختنگرایی و روش های مشارکتی و … جایی نداشته در نتیجه باورهای خانواده ها در مورد یادگیری و دانش این گونه میباشد. خانواده به دلیل جایگاه مهمی که دارد مستقیماً این باورها را به فراگیر القا مینماید و دیگر اینکه نظام آموزشی غلط موجود در بسیاری از مدارس کشور باعث گردیده است که فراگیران نیز همانند خانوادههایشان نگاهی اینچنینی نسبت به ماهیت دانش و یادگیری داشته باشند.انفجار اطلاعات،پیشرفت علوم و فنون،پیچیده شدن نیازهای فردی و اجتماعی موجب شده که دیگر روش های سنتی آموزش قادر به رفع نیازهای پیچیده امروزی نمی باشد(زمانی ولیاقت دار،۱۳۸۱) بنابراین میتوان گفت با اصلاح شیوه های آموزشی در مدارس و تغییر نگاه خانواده ها مسلماً باورهای هر نسل با نسل دیگر متفاوت خواهد بود. باید کاری کرد که باورهای پیچیده نسبت به ماهیت دانش و یادگیری در بچه ها و خانواده ها شکل بگیرد. چرا که این باورهای پیچیده خود میتواند انگیزش پیشرفت را پیشبینی کند.با توجه به توصیه های فدراسیون جهانی آموزش پزشکی،روش های سنتی دیگر جوابگوی نیازهای روبه رشد جوامع و انفجار اطلاعات نبوده و جاگزینهای مناسبی را می طلبد. (قریب و همکاران،۱۳۸۳). برای این کار میتوان با ایجاد جلسات و کارگاههای آموزشی دیدگاه های والدین و فراگیران را تحت تأثیر قرار داد و عوض نمود البته در هر حال با افزایش سن در بعضی از افراد باور پیچیده شکل خواهد گرفت، اما بهتر است با اتخاذ شیوه های آموزشی درست از همان مراحل کودکی به شکلگیری باورهای پیچیده شناختشناسی در فراگیران کمک میکند. تحقیقات پیشین در این زمینه نشان دادند که بافت فرهنگی و تربیتی جامعه است که باورهای شناختشناسی را تحت تأثیر قرار میدهند همچنین یافتهها نشان دادند که بین توانایی یادگیری ذاتی بودن یادگیری، قطعیت و حتمیت دانش، سادگی دانش و رویکرد یادگیری سنتی رابطه معنادار وجود دارد و نیز بین یادگیری از راه تلاش و دیدگاه سازندهگرایی رابطه معنادار میباشد. پس با تغییر نگاه و رویکرد جامعه و خانواده میتوان در نگرش و باورها فراگیران تحولات بزرگ و اساسی ایجاد نمود.
مطالعات پیشین (شونفلد، ۱۹۹۲؛ استودلکسی[۱۶۹] و همکاران ، ۱۹۹۱؛ نبروشومر – ایکینز، ۲۰۰۲؛ شومر – ایکینز و همکاران، ۲۰۰۵) نشان از تأثیر باورهای معرفتشناختی بر باورهای انگیزشی داشت و الگوهای معینی را از این تأثیرات، به ویژه در بعد سادگی دانش، وابستگی و قطعیت دانش- نقادی نشان میداد. این یافتهها در مطالعه برای الگوهای معرفتشناختی و انگیزش دانشآموزان تیزهوش تحلیلی در ایران نیز به تأیید رسیده است (رضویه، لطیفیان و سیف ، ۱۳۸۵ )
از دید هوفر و پینتریچ (۲۰۰۲) جهتگیری انگیزشی، از ویژگیهای ثابت شخصیتی نیست، بلکه میتواند تابعی از باورهای فرد در خصوص ماهیت دانش و نحوه دریافت آن در حوزهای خاص از معرفت باشد. بر همین اساس میتوان مدلهای انگیزشی – شناختی یادگیری را با توجه به باورهای معرفتشناختی تکمیل نمود. مطالعه رضویه، لطیفیان و سیف (۱۳۸۶) نشان داد که روابطی پیچیده بین باورهای معرفتشناختی دانشآموزان تیزهوش دبیرستانی با باورهای انگیزشی آنها درباره درس ریاضی برقرار است. افزون بر این مطالعه مذکور حاکی از آن بود که باورهای معرفتشناختی به طور مؤثری، مؤلفه های انگیزشی را پیشبینی میکنند.
با توجه به ارتباط عوامل شناختی، انگیزشی و عاطفی در رفتار آدمی، مدلهای متعددی به منظور تبیین عملکرد تحصیلی فراگیران در حوزه های متفاوت درسی شکل گرفته و به آزمایش گذاشتهاند. که ویژگی مشترک همگی آنها تأکید بر نقش فعال یادگیرنده در ایجاد ساختارشناختی خود توانایی بالقوه او در کنترل و نظارت یادگیری، هدفمندی در فرایند یادگیری و فعالیت خود نظمدهی به عنوان میانجی ویژگیهای مربوط به زمینه شخصیت و پیشرفت فراگیر است. (ولترز[۱۷۰]، پینتریچ[۱۷۱] و کارابنیک[۱۷۲]،۲۰۰۳).
۵-۲-۲-پیشبینی انگیزش پیشرفت توسط ابعاد الگوهای ارتباطی خانواده
با بهره گرفتن از روش آماری رگرسیون چندگانه قدرت پیشبینی انگیزش پیشرفت بر اساس الگوهای ارتباطی خانواده مورد بررسی قرار گرفت و نتایج حاکی از آن بود که الگوی گفتوشنود پیشبینی کننده مثبت و معناداری برای انگیزش پیشرفت و الگوی همنوایی پیشبینی کننده معناداری برای انگیزش پیشرفت نمیباشد. در تفسیر این نتیجه میتوان گفت که با توجه به تحقیقات بسیار متنوعی که در حوزه خانواده و انگیزش پیشرفت انجام شده میتوان دریافت که تعاملات خانواده همیشه نقش بسیار مؤثری را در انگیزش پیشرفت داشته است.
در پژوهشی که توسط فونتن (۱۹۹۴)، کولمن (۱۹۹۳) و فاطمی (۱۹۹۰) انجام شد. آنها متغیرهای پذیرش فرزند، جو عاطفی خانواده ساختار زندگی خانواده، استقلال آموزی و انتظار موفقیت از فرزند را از مهمترین عوامل مؤثر در انگیزش پیشرفت تحصیلی میدانند. همچنین در نتیجه تحقیق دیانا بامریند (۱۹۸۸) نشان میدهد که یکی از ویژگیهای کودکان سبک مقتدرانه، رفتارهای هدفمند و پیشرفتگرا است.
در پژوهش ساخت خانواده یزدچی (۱۳۸۰) سه بخش سلسله مراتب قدرت، پرجمعیت و کم جمعیت در تعامل بین اعضاء خانواده مورد بررسی قرار گرفت و بین ساخت خانواده (تعامل بین اعضاء خانواده) و انگیزش پیشرفت تحصیلی رابطه معناداری بدست آمد.
با استناد به نتایج فوق و پژوهش حاضر میتوان گفت در خانوادههایی که میزان
گفتوشنود بالا است دارای تعاملات زیادی با فرزندان خود هستند، به بچه ها این امکان داده میشود که در بحثها و تصمیمگیریهای خانواده شرکت کنند. در نتیجه داشتن این موقعیت زمینهساز رشد و شکوفایی بیشتر فرزندان میگردد. چرا که فرزندان برای اینکه حرفی برای گفتن داشته باشند به دنبال مطالعه و پیگیری بیشتر میروند که این امر به نوبه خود باعث ایجاد انگیزش پیشرفت در آنان میگردد.
بنابراین با توجه به رسالت عظیمی که خانواده ها در این میان برعهده دارند، بهتر است که مشاوران تحصیلی مدارس با ایجاد جلسات و کارگاههای آموزشی، خانواده ها را نسبت به این امر مهم آگاه سازند، چرا که آرزوی هر خانوادهای داشتن فرزندان موفق و با انگیزه است. داشتن گفتوشنود بالا و تعمل در خانواده ها سببساز تأثیرات دیگری نظیر افزایش اعتمادبهنفس، خودکارآمدی، احساس پذیرفته شدن توسط دیگران و غیره در فرزندان میگردد. با اهمیتی که این بعد از ابعاد الگوهای ارتباطات خانواده در رشد و تعالی فرزندان در تمامی سنین و در تمامی جنبه ها دارد آموزشهای صحیح مربوط به هر سن میتواند برای خانواده ها بسیار راهگشا باشد.
۵-۲-۳-پیشبینی باورهای شناختشناسی توسط ابعاد الگوهای ارتباطی خانواده
به منظور پیشبینی هر یک از ابعاد باورهای شناختشناسی بر اساس ابعاد الگوهای ارتباطی خانواده از رگرسیون چندگانه به شیوه های همزمان برای هر یک از ابعاد باورهای
شناختشناسی بطور جداگانه استفاده شد.
نتایج حاکی از آن بود که در پیشبینی توانایی ثابت بر اساس الگوهای ارتباطی خانواده، الگوی گفتوشنود به صورت منفی و معنادار و الگوی همنوایی به صورت مثبت و معنادار شدند. در بعد دانش ساده، الگوی گفتوشنود و همنوایی هر دو پیشبینیکنندههای مثبت و معناداری برای دانش ساده میباشند و در بعد یادگیری سریع الگوی گفتوشنود به صورت مثبت و معنادار پیشبینی کنندهی یادگیری سریع و الگوی همنوایی پیشبینیکننده معناداری برای یادگیری سریع نمیباشد در بعد چهارم یا بعد دانش قطعی نیز الگوی گفت و شنود پیشبینی کنندهی مثبت و معناداری برای دانش قطعی است اما الگوی همنوایی پیشبینی کننده معناداری برای دانش قطعی نمیباشد.
شومر در ۱۹۹۴ماهیت دانش را بر اساس ساختار و منبع آن مشخص کرد. ساختار دانش به ساده بودن یا پیچیده بودن، مطلق بودن یا موقتی بودن ماهیت دانش اشاره دارد. منبع دانش نیز اشاره دارد به این که دانش در احاطه مرجعیت است یا از راه استدلال بوجود میآید. برای ماهیت یادگیری نیز دوبعد وجود دارد: باور به این که یادگیری سریع یا تدریجی است و این باور که توانایی یادگیری ذاتی یا ثابت است و یا بر اثر گذر زمان تحول مییابد.
در چارچوب فرضی شومر، باورهای شناخت در امتداد یک پیوستار از باورهای ساده تا پیچیده قرار میگیرند. فردی که دارای باورهای ساده، معرفتشناختی است، معتقد است که دانش ساده، روشن، معین ودر احاطه مراجع است. همچنین ، قطعی و لایتغیر هستند ، مفاهیم سریعاً یاد گرفته میشوند و اساساً توانایی یادگیری ذاتی است. در مقابل، فردی که دارای باورهای پیچیده است، بر این باور است که دانش قطعی نیست، بلکه موقتی و نیز پیچیده است و دانش را میتوان به تدریج از طریق فرآیندهای مربوط به استدلال یاد گرفت.
با بهره گرفتن از رگرسیون چندگانه؛ قدرت پیشبینی توانایی ثابت بر اساس ابعاد الگوهای ارتباطی خانواده مورد بررسی قرار گرفت الگوی گفت و شنود به صورت منفی ومعنادار و الگوی همنوایی به صورت مثبت و معنادار پیشبینی کنندههای توانایی ثابت میباشند. در تفسیر این نتایج میتوان گفت که این افراد معتقدند هر فرد از مجموعهای از تواناییها و ظرفیتهای معین برای اکتساب دانش برخوردار است که عملکردی فراتر از آن نمیتواند داشته باشد، و نمیتوان با یادگیری چگونه فراگرفتن، بهبودی در نحوه و میزان اکتساب دانش حاصل نمود. بنابراین وقتی فرد توانایی خود را تنها در حفظ کردن مطلب میبینید، به این باور میرسد که توانایی امری ثابت و بدون تغییر است. که این باور نتایج نامطلوبی را بدنبال خواهد داشت، این باور سبب میشود که فرد از خود توقع کمتری داشته باشد و تلاش کمتری میکند. لذا در
خانوادههایی که میزان گفتوشنود در آنها بالا میباشد و فرزندان با اعضای خانواده ارتباطات باز و مناسبی دارند، باور توانایی ثابت در آنها شکل نمیگیرد بلکه این باور که هوش و توانایی قابل تغییر است و میتوان با آموختن روش های مؤثر یادگیری، به موفقیتهای بیشتری در امور تحصیلی دست یافت و این که با تلاش و تعمق میتوان از یک مطلب خاص چیزهای بیشتری را یاد گرفت در آنها بوجود میآید.
در توضیح این که الگوی همنوایی به صورت مثبت و معنادار پیشبینی کننده توانایی ثابت میباشد میتوان گفت که در خانوادههایی با جهتگیری همنوایی زیاد، بر عقاید، نگرشها و ارزشهای همگون تأکید دارد. در حالی که خانواده های با جهتگیری همنوایی کم به نگرشها و عقاید ناهمگون و فردیت اشخاص بهاء میدهند. در نتیجه در خانوادههایی که همنوایی زیاد است، اعتقاد بر این است که توانایی ثابت است چرا که فردیت شخص در این گونه
خانواده ها نیست.
با بهره گرفتن از رگرسیون چندگانه، قدرت پیشبینی دانش ساده بر اساس ابعاد الگوهای ارتباطی خانواده مورد بررسی قرار گرفت نتایج نشان داد که الگوهای گفتوشنود و همنوایی پیشبینی کنندههای مثبت و معناداری برای دانش ساده میباشد. بعد دانش ساده به این موضوع اشاره دارد که دانش از سوی برخی فراگیران به صورت قطعاتی منفک از یکدیگر پنداشته میشود. برخلاف آن، گروهی از فراگیران بر این باورند که اجزای دانش مرتبط با یکدیگرند و نظامی منسجم و یکپارچه را به منظور تبیین پدیده فراهم میسازد ( شومر ، ۱۹۹۸).
با استناد به این تعریف میتوان گفت که تعاملات خانواده سبب شکلگیری باورهای فرزندان درباره ماهیت دانش میشود یعنی در خانوادههایی که دارای گفتوشنود زیادی هستند و در مورد درس خواندن و یادگیری فرزندان خود به بحث میپردازند، در صورتیکه دانش ساده در آن ها شکل گیرد این خود میتواند کمک بزرگی در سنین پایین برای یادگیری باشد و همچنین سبب ایجاد انگیزش بیشتر و اضطراب کمتر بشود. در مقابل خانوادههایی که همنوایی در آنها زیاد است در تعاملات خود بر همسانی عقاید و نگرشها تأکید دارند. در این خانواده ها ارتباطات بین دو نسل منعکسکننده حرف شنوی از والدین و دیگر بزرگسالان است. در واقع میتوان گفت که جهتگیری همنوایی زیاد با ساختار خانواده های سنتی ارتباط دارد. یعنی خانوادههایی که منسجم و دارای سلسله مراتب هستند. در این خانواده ها زمانی که عقیدهای بیان میشود فرزندان به شدتتحتتأثیرآنعقیدهقرار میگیرند. بنابراین در این شرایط فرد کاملاً تحت تأثیر محیط سنتی خانواده قرار گرفته و عقاید آنان را میپذیرد. البته با ارتقاء فرد به مراحل بالاتر آموزش، باورهای معرفت شناختی فرد از ساده به پیچیده تحول مییابد. اما هنوز در جامعه آماری این پژوهش باورها به شکل باورهای ساده میباشند و نتایج حاکی از آن است که خانواده و الگوهای ارتباطی آن در آن نقش اساسی دارند و در کنار آن ممکن است کاربرد آموزش به صورت سنتی در دانشگاه شیراز مانع تغییر باورهای دانشجویان از ساده به پیچیده نیز باشد.
باز هم با بهره گرفتن از رگرسیون چندگانه، قدرت پیشبینی یادگیری سریع بر اساس الگوهای ارتباطی خانواده مورد بررسی قرار گرفت و نتایج حاکی از آن بود که الگوی گفتوشنود به صورت مثبت و معناداری پیشبینیکننده یادگیری سریع میباشد و الگوی همنوایی
پیشبینیکننده معناداری برای یادگیری سریع نیست.
برخی از فراگیران برآنند که یادگیری به سرعت در همان مرحله اول رویارویی با دانش اتفاق میافتد و تمامی اطلاعاتی را که میتوان از یک مطلب بدست آورد، سریعاً قابل حصول است در مقابل این دسته گروهی قرار دارند که معتقدند یادگیری فرآیندی تدریجی است.