ور نـه اوّل آخـر آخـر اوّل است
(مثنوی۶/۸۲۲)
اِسْم، فِعلُ و حَرف معنی صَفَاتِن
اللّـه تَصـوِیـرِی حِجَـابِ ذَاتَـن
۱) ترجمه بیت: بیان اسم، حرف و فعل در معنی صفات حق به کار رفته است و لفظ جلاله الله تصویری از عظمت خداوند است با که آن قدر روشن و آشکار است که پنهان به نظر می رسد.
۲) نکات بلاغی: صفاتن با ذاتن: کلمه قافیه است و(ت اصلی و ن) وصل است. اسم، فعل، حرف و معنی: مراعات النظیر است.
۳) شرح مفاهیم عرفانی: «حجاب: پوشش پرده درمعنی عرفانی حجاب:hijab پیامبر فرمود: خداوند خود را با هفتاد هزارحجاب نور و تاریکی میپوشاند». (بورکهارت تیتوس، ۱۴۰:۱۳۸۹)، پرده: درلغت پوشش، مانع است اما دراصطلاح عرفان حایل میان عاشق ومعشوق را گویند.
میــان عــاشــق و معشـوق هیـچ حـایل نیست
تو خود حجابِ خودی، حافظ، از میان بر خیز
(دیوان حافظ غزل۲۶۶: ۳۶۰)
پرده: پرده میان طالب ومطلوب از جمله موانع ایجاد عشق عاشق به ارادت معشوق است، ذالنون دعایی دارد که میگوید: خدایا! مرا به خواری حجاب خوار نکن، حجاب دیده بنده به حضرت حق ممنوع میباشد، خداوند دارای حجاب وپرده هایی که چون برافتد انوار حق خلق را تمام بسوزاند غزالی گوید: «إِنَّ اللهِ سَبْعَینَ حِجَابَاً مِنْ نُورٍ لَوْکَشَفَهَا لَاِحْرَقْتَ سُبُحَاتُ وَجْهِهِ کُلَّ مَنْ اَدْرَکَ بَصَرُهُ». (ر. ک، نیکلُسن، ۱۳۷۲: ۷۶ – ۷۷)، در روایتهای صفاتی از ازل به خداوند نسبت میداده است، ودر احادیث از ائمه به اوصافی ازلی مانند علم، حیات، سمع، بصر، قدرت توصیف میگردد. امام باقر میفرمایند: از صفت های قدیم خداوند واحد، احد، صمد، معنی آنها یکی است و معانی زیاد و مختلفی ندارد. به گفته ابن عربی صفات نسب واضافاتی هستند، که به عین یگانه برمیگردد و صفات حق کثیرند، هر اسم و صفتی الهی از جهتی عین ذات و از جهتی دیگر غیر آن است، هر اسمی از جهت ذات عین اسماء است و از جهتی دیگر غیر از آن و هر اسمی مِصداق عین ذات است. در نتیجه اگر ذات فاقد کمالات باشد درتکامل خود نیازمند به اتصاف آنها است، و هر اسمی که به صفتی از صفات که عرض و قائم به غیر است همانند: ضارب، احمر صفت میگویند، و هر اسمی که بر ذات بیاعتبار برصفتی از صفات دلالت کند اسم گویند. در روایات شیعه اسماء و صفات مخلوق حقند، خداوند اسماء را با حروف خلق نموده است اما حضرت حق با حروف وصف نمیشود؛ حضرت امام صادق میفرمایند: «وَ اللهُ غایَهُ مَنْ غایَاهُ وَ ألْمُغِییُّ غَیْرُ ألْغَایهِ ، وَألْغَایَهُ مَوْصُوفَهٌ وَ کُلُّ مَوصُوْفٍ مَصْنُوعٌ ، وَ صَانِعُ الأشیاءِ غَیْرُ مُوْصُوفٍ بِحَدٍّ مُسمّیً ». (ر.ک، فتح الهی،۱۳۸۰: ۷۴ – ۷۸)، درکتب شیعه به توصیف اسماء الهی و معانی آنها پرداخته شده است، و همچنین به بیان صفات ذات وفعل الهی اسماء الله صفات حقند واسم و صفت مترادفند، امام رضا اسم خداوند را «ألْإسمُ صِفَّهٌ لِلْمُوصُوفِ» فرموده است. و اسم و صفت را به اعتبار و عدم اعتبارذات می تواند جزئ وجوه تمایز صفات ویا اسماء باشد، به گفته صاحب تمهیدات صفت برذات قابل حمل نیست امّا اسم بر ذات حمل میشود، هر گاه لفظی بر صفتی به تنهایی دلالت کند صفت است، همانند علم، قدرت و لفظی که بر ذات دلالت کند، همانند عالم وقدرت اسم گویند. ملاهادی سبزواری اسم را مشتق وصفت را مبدأ ومنشأ اشتقاق می داند: مفهوم اسم درعرف عبارت از: حقیقت وجود نگریسته شده است، و تعینی نوری است که «ظَاهِرٌ بِالْذاتِ مُظْهَرٌ لِلْغَیرِ» اسم نوراست. از دیدگاه عرفا تمام عالم هستی مظاهر اسماء وصفات حقند و حقایق جزیی وکلی تحت اسماء حق قرار میگیرند. غزالی اسم را لفظی برای دلالت مُسمایی بر وصف است ولیکن صفت برخلاف اسم است. (ر. ک، فتح الهی،۱۳۸۰: ۸۰ – ۸۲)، بیان اسم، فعل وحرف برای تعریف از صفات و ویژگی هاست، امّا خداوند آن قدر روشن وآشکار است که همانند این که در پرده وحجابی پوشیده است و همین حجاب خودش بیانگرذات باری ـ تعالی ـ است و این ویژگی اسم فعل وحرف است و توجه به اسماء و افعال و حروف یکی ازمراتب توحید است.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
صورت ازمعنی چوشیرازبیشه دان
یاچوآوازوسخن زاندیشه دان
(مثنوی۱/۱۱۶۲)
صـورت ازبـــی صــورتـــی آمـد برون
بـــازشـــدکــه انــّااِلــَیـهِ راجِــعون
(مثنوی۱/۱۶۵۷)
اسم هرچیزی چنان کان چیزهست
تابه پایان جان او را داد دست