-
- حیطه اجتماعی: حیطه اجتماعی احساسات کودک را در مورد خویش به عنوان دوست دیگران شامل میشود. آیا سایر بچه ها او را دوست دارند، آیا به عقایدش احترام میگذارند، او را در فعالیتهای خودشان شرکت میدهند ؟ آیا او از برخوردها و روابطش با همسالان خویش احساس رضایت میکند، کودکی که نیازهای اجتماعی او ارضاء شده باشد (صرف نظر از اینکه چقدر این نیازها با مفاهیم سنتی[۸۹] از محبوبیت مطابقت دارند) از این جنبه خود احساس رضایت خواهد کرد (پوپ، ۱۹۸۹؛ ترجمه تجلی، ۱۳۸۳).
-
- حیطه تحصیلی: زمینه تحصیلی به ارزیابی کودک از خود به عنوان دانشآموز مربوط میشود. این امر تنها ارزیابی سادهای از توانایی و موفقیت تحصیلی نیست، چون همه بچهها که نمیتوانند شاگرد اول باشند. بلکه این کار نمونهای از حالتی است که کودک تصمیم میگیرد (بقدر کافی خوب ) باشد. اگر کودک به تمام معیارهای موفقیت و تحصیلی دست یابد (که طبیعتاً این معیارها به وسیله خانواده، دوستان و معلمان شکل می گیرد) احترام به خود او مثبت خواهد بود (پوپ، ۱۹۸۹؛ ترجمه تجلی، ۱۳۸۳).
-
- حیطه خانوادگی: احترام به خود خانوادگی، احساسات کودک را نسبت به خود به عنوان عضوی از خانواده منعکس میسازد. کودکی که احساس میکند عضو با ارزشی از خانواده خود است، وظیفه خود را به نحو احسن انجام میدهد، و به لحاظ محبت و احترامی که از والدین، خواهران و برادرانش دریافت میکند، احساس امنیت کرده و احترام به خود مثبتی در این زمینه پیدا می کند (پوپ، ۱۹۸۹؛ ترجمه تجلی، ۱۳۸۳).
-
- حیطه تصویر بدنی: تصویر بدنی، ترکیبی از ظاهر جسمانی و قابلیتهای بدنی است. احترام به خود کودک در این زمینه، بر اساس رضایت خاطر او از این امر است که بدنش چگونه به نظر میرسد و عمل میکند. نوعاً دخترها بیشتر نگران ظاهر خود هستند و پسرها نگران توانایی ورزشی، البته این امر ضرورتاً در مورد تمام بچه ها صدق نمیکند، امروزه نقشهای سنتی در مورد کودکان در حال تغییر است.
-
- حیطهکلی: احترام به خود کلی، ارزیابی جامعتری از خود است و بر اساس ارزیابی کودک از اکثر خصوصیات خودش میباشد. احترام به خود کلی در احساساتی از قبیل اینکه من فرد خوبی هستم یا اینکه من اکثر خصوصیات خودم را دوست دارم جلوه گر میشود (پوپ، ۱۹۸۹؛ ترجمه تجلی، ۱۳۸۳).
تاثیر حرمت به خود بر زندگی
حرمت به خود در زندگی ما به طرق زیر تاثیر میگذارد:
الف) در چگونگی فکر، عمل و احساس ما در مورد خودمان.
ب) در چگونگی موفقیت ما در رسیدن به اهدافی که در زندگی تعیین می کنیم. بنابراین:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
حرمت به خود بالا این احساس را در ما ایجاد میکند که موثر، خلاق، بارور و دوست داشتنی و آماده برای عمل باشیم. اما حرمت به خود پایین این احساس را می تواند در ما به وجود آورد که غیر موثر، بی ارزش، منزجرکننده و نالایق هستیم (آقایی و آتش پور،۱۳۸۴). بی تردید حرمت به خود پایین را میتوان تغییر داد به شرط آنکه:
الف) جازه ندهیم شکستهای گذشته ما را متوقف ساخته و ما را به عقب برگرداند.
ب) یاد بگیریم خود را ملزم نماییم که درباره خویشتن به صورتی مطلوب و صحیح فکر کنیم (آقایی و آتش پور،۱۳۸۴).
رشد حرمت به خود
احساس افراد نسبت به خودشان در برگیرنده آگاهی از اسنادهای روانی و جسمی در خود از جمله نقش اجتماعی است. چنین خود آگاهیای توصیف کننده خود انگاره در فرد است. همزمان با شکل گیری خود انگاره، خودآرمانی نیز در فرد شکل می گیرد. خود آرمانی خواسته ما برای داشتن بالاترین حد ویژگیهای مطلوب، رفتار و مهارت است. مقایسه خودانگاره و خودآرمانی بازتابی از حرمت به خود فرد است. سطح حرمت به خود نسبت به خودش، رضایت کلی از خود و انگیزه برای تجربههای جدید و چالش، نمایانگر حرمت به خود هستند(آلپی[۹۰]، ۲۰۰۴). در سالهای اولیه زندگی والدین و پرستار کودک باعث شکلگیری خودانگاره در او می شوند. این فرایند تا سالهای ورود به مدرسه ادامه مییابد و در این سالها تجربهها و افراد مهم زندگی فرد از جمله معلم و همتایان نیز بر خودانگاره نقش موثری دارند. خودانگاره در فرد همانند آینه عمل میکند که این آینه پس خوراند دیگران در مورد ماست (کولی[۹۱]،۱۹۹۲؛ به نقل از شریفی، ۱۳۹۰). در اوایل کودکی( پیش از دبستان) خودانگاره کودک رفتارها و ویژگیهای قابل مشاهده متمرکز است. این ویژگیها و رفتارهای قابل مشاهده شامل مهارتهای خاص، تعلقات و ترجیحهایی است که کودک آنها را در خود مطلوبش اظهار میدارد. همچنین اسنادهای فردی ادراک شده به طور مستقیم به رفتار مربوط می شوند. در این سن ارزیابیهای کودک نسبت به خودش، به احترام همتایان و جامعه بستگی ندارد و خودآرمانی و احساس ارزشمندی در این سن از کمترین اهمیت برخوردار است. با این وجود شواهدی وجود دارد که نشان میدهد، در میانه دوران کودکی حرمت به کودک بازتابی از ادراک والدین نسبت به اوست (برکاورو همکاران، ۱۹۶۵؛ به نقل از شریفی، ۱۳۹۰). افزون بر این خودارزیابیهای سطحی ممکن است باعث شود کودک احساس توانایی اغراق آمیز از خود نشان دهد. کودکان احساس ارزشمندی را از پیامهای کلامی و غیر کلامی دیگران دریافت می کنند. افزون بر این مفهوم خود[۹۲] رابطه بسیار نزدیکی با حرکات بدنی و حواس کودک دارد (دیورانت[۹۳]،۱۹۹۷؛ به نقل از شریفی، ۱۳۹۰). وقتی والدین محیطی پذیرا و پرورش دهنده برای کودک خود مهیا کنند، کودک نیز می تواند داشتن احساس خوب نسبت به خودش را پایه ریزی کند. اما اگر والدین بسیار پرتوقع و خرده گیر باشند ( یا اینکه کودک را بیش از حد به مستقل بودن تشویق کنند) در این صورت کودک نسبت به تواناییهای خود شک و احساس بیکفایتی و بیارزشی میکند. ورود کودک به مدرسه و موفقیت و شکست در ایجاد رابطه با همسالان نیز بر حرمت به خود او تاثیر می گذارد. کودک و نوجوانی که در خانه و مدرسه پذیرفته شود و مورد محبت قرار گیرد، به تدریج در طی رشد و تکامل خود احساس ارزشمندی را شکل می دهد (گلاسر[۹۴]،۲۰۰۳). بنابراین پیام های فرستاده شده از سوی محیط و اطرافیان به تدریج در فرد درونی می شوند و پس از آن فرضیه و باورهایی بر اساس این تجربهها در ذهن خود فرد نقش می بندد.
چنین ویژگیهایی در کودک میتواند بازتابی از محدودیتهای شناختی در این مرحله از زندگی باشد و از سوی دیگر ممکن است انگیزهای برای کشف تجربههای جدید و چالش باشد (آلپی،۲۰۰۴). در دوران میانه کودکی (پیش از نوجوانی)، احساس آگاهی اجتماعی در فرد افزایش پیدا می کند و احتمال دارد افراد مهم در زندگی فرد نیز بیشتر شوند (برای مثال معلم، همتایان و افرادی که برای کودک تحسین برانگیزند هستند و از آنها الگوبرداری میکند) و کودک در این مرحله ادراکهای خود را درونی میکند. در این مرحله خودانگاره، شکلی احساسی و میان فردی به خود می گیرد و حرمت به خود نیز در این دوره افزایش می یابد (آلپی،۲۰۰۴). کودک در اواسط کودکی خود را بر اساس صفات شخصیت، مانند «من با هوشم» «من خجالتیم» و یا «من درستکارهستم» توصیف میکند. این تغییرها به کودک امکان میدهد تا خودهای گذشته، حال و آینده را مرتبط کنند. اما اظهارات شخصی اوایل نوجوانی، با هم مرتبط نمیباشند و اغلب توصیفهای متضادی را در بردارند. این تضادها از فشارهای اجتماعی برای نشان دادن خودهای متفاوت در روابط گوناگون مثلاً با والدین، همکلاسیهاو دوستان صمیمی ناشی می شود (برک[۹۵]، ترجمه سید محمدی، ۱۳۹۳). اظهارات شخصی نوجوانان، نگرانی آنها را در مورد دوست داشتنی بودن نیز نشان میدهد. نوجوانان در مقایسه با کودکان دبستانی به فضایل اجتماعی نظیر دوستانه بودن، باملاحظه، مهربان و یاری بخش بودن، اهمیت بیشتری می دهند. افزون بر این، ارزشهای شخصی و اخلاقی برای خودپنداره نوجوانان بزرگتر، موضوعهای مهمی میباشند. هنگامی که نظر نوجوانان در مورد خودشان، باورها و برنامههای پایدار و با ثباتی را در بر می گیرد، نشانگر آن است که آنها به سوی یکپارچگی خود که برای پرورش هویت حیاتی است، پیش می روند (برک، ترجمه سید محمدی،۱۳۹۳). به عقیده اریکسون حرمت به خود واقع گرایانه، بنیانی را برای احساس پایداری از هویت فراهم میسازد (بیابانگرد، ۱۳۸۴). شواهد نشان میدهد که در نوجوانی باورهای فرد نسبت به خودش ثابتتر از دوره قبل میشوند. با این وجود برخی ارزیابیها از خود ممکن است فرضی باشند (غیرقابل مشاهده و انتزاعی) (شریفی، ۱۳۹۰). همچنین در این دوره تاکید بسیار زیادی بر حالتهای روان شناختی درونی فرد از جمله افسردگی، اضطراب و حساس بودن، وجود دارد. احتمال دارد فشارهای ناشی از هدفهای تحصیلی، تاکید آموزش و پرورش بر موفقیت و ارزشیابی و فشار همتایان و رقابت باشد که بر رشد خودپنداره و حرمت به خود تاثیر بگذارد (برنر،۱۹۸۲؛ به نقل از شریفی، ۱۳۹۰). نتایج برخی از تحقیقات حاکی از آن است که چنانچه نیاز انسانها به حرمت خود ارضا نشود، نیازهای گستردهتری، مانند نیاز به خود شکوفایی، پیشرفت یا درک استعداد بالقوه، محدود می ماند (باعزت و صدق پور،۱۳۸۷؛ به نقل از آقاجانی و همکاران، ۱۳۹۱). نتایج نشان می دهد که افراد دارای حرمت خود بالا، نسبت به افراد دیگر، از کارآمدی، خلاقیت و پیشرفت تحصیلی بهتری برخوردارند (بیابانگرد، ۱۳۷۲؛ به نقل از آقاجانی و همکاران، ۱۳۹۱).
به طور کلی به عقیده کوپراسمیت(۲۰۰۳) چهار عامل اساسی در رشد حرمت به خود دخیل است:
اولین عامل میزان دریافت رفتارهای احترام آمیز، پذیرا و علاقمندی است که شخص از افراد مهم زندگیش دریافت میدارد. در نتیجه خودمان را همانگونه که ارزیابی میشویم ارزیابی میکنیم.
دومین عامل تاریخچه موفقیتها و همچنین جایگاه و مقامی است که فرد در جهان دارد.
سومین عامل شیوه تجارب و موفقیتها است که بر اساس ارزشها و آرزوهای فرد صورت میپذیرد.
آخرین عامل نحوه پاسخ فرد به از دست دادن ارزش میباشد.
افراد ممکن است اعمال تحقیر کننده دیگران و یا شکستهای خود را کاهش، تخریب یا کاملاً سرکوب نمایند. ممکن است حتی قضاوت دیگران را رد کرده و یا کاهش دهند و یا برعکس ممکن است به قضاوتهای افراد دیگر حساس باشند. این توانایی دفاع از حرمت به خود تجربه اضطراب را کاهش داده و به حفظ تعادل شخص کمک می کند (شیرانی، ۱۳۸۲).
راههای افزایش حرمت به خود
ناتالین براندن (۲۰۰۱) طی ۳۰ سال مطالعه بر روی حرمت به خود شش شیوه برای افزایش حرمت به خود ارائه داده است که عبارتند از:
۱) زندگی آگاهانه[۹۶]:
به واقعیت احترام بگذاریم، آمادگی روبروشدن با پیامدهای کاری که انجام دادهایم را داشته باشیم، پذیرای هرگونه اتفاق یا اطلاعاتی باشیم که با هدفها، علایق و ارزشهای ما مغایر هستند. اگر تلاش کنیم نه تنها دنیای بیرونی خود بلکه دنیای درونیمان را نیز بشناسیم، در این صورت کورکورانه عمل نخواهیم کرد. اساس زندگی آگاهانه این است که صادقانه واقعیت را بپذیریم و با اراده هر چه تمامتر با واقعیت روبرو شویم، حتی اگر برایمان دردناک باشد.
۲) پذیرش خود[۹۷]:
پذیرش خود یعنی قبول مسئولیت نسبت به احساسات، افکار و عمل خود بدون شانه خالی کردن، تکذیب یا انکار آنها و همچنین بدون طرد خود. این کار فرد را قادر میسازد تا در مورد افکار، احساسات و عملکردهایش فکر کند، بدون اینکه آنها را دوست داشته باشد، تایید کند یا نادیده بگیرد. اگر خودمان را همان گونه که هستیم بپذیریم هیچگاه خودمان را به محاکمه نمیکشیم. زیرا پذیرش خود باعث میشود به شکل بی طرفانه دیدگاههای متفاوت و پسخوراندهای بسیار مهم نسبت به خودمان را بدون داشتن احساس خصومت و دشمنی با دیگران از آنان بشنویم.
۳) مسئولیت پذیری نسبت به خود[۹۸]:
همه ما انتخابها و عملمان را کنترل میکنیم و هر یک از ما مسئول زندگی و احساس خودمان برای دستیابی به هدفهایمان هستیم و همچنین برای دستیابی به هدفهایمان به همکاری دیگران نیازمندیم .پذیرش آنچه که گفته شد ما را یاری می کند تا ارزشهای خود را تغییر دهیم و پرسش «چه کاری باید انجام شود؟» را جایگزین «چه کسی مقصر است؟» می کنیم.
۴) ابراز وجود[۹۹]:
برای ابراز وجود لازم است که در تعامل با دیگران، خودمان باشیم و سعی نکنیم خود را آنچه که نیستیم جلوه دهیم. در عین احترام به ارزشها و شخصیت خودمان، ارزشهای جامعه را نیز محترم بشماریم. تلاش نکنیم برای اجتناب از عدم تایید دیگران حقیقت را انکار کنیم. از ارزشها و باورهای خود به شیوهای متناسب با موقعیت دفاع کنیم.
۵) زندگی هدفمند[۱۰۰]:
زندگی هدفمند، مستلزم شناخت و تعیین هدفهای درازمدت و کوتاه مدت زندگی و فعالیتهای لازم برای دستیابی به این هدفهاست و باید با توجه به توانمندیهای خود شیوه دستیابی به این هدفها را بررسی کرد. پس از تعیین رفتار هدفمند باید پیامدهای رفتار خود را نیز مورد بررسی قرار داد و در صورت لزوم درباره طرح جدیدی برنامه ریزی شود.
۶) همخوانی فردی :[۱۰۱]
همخوانی یعنی یکی بودن دانستهها، گفتار و عمل با یکدیگر، بازگو کردن حقیقت، احترام و تعهدات، بهکارگیری ارزشهای مورد احترام در عمل، خوشرو بودن با دیگران و خواستن خیر و صلاح آنها. وقتی به ارزشهای خود خیانت کنیم در واقع به ذهن خودمان خیانت کردهایم و در این میان به طور قطع حرمت به خود ما کمتر می شود (براندن،۲۰۰۱).
خصوصیات افراد با حرمت به بالا در مقایسه با افراد حرمت به خود پایین:
۱)افراد با حرمت به خود بالا دارای نگرش واقع بینانه در مورد خود و جهان پیرامون هستند در حالیکه افراد با حرمت به خود پایین نکرش مصنوعی نسبت به خود و جهان پیرامون دارند(آتش پور و آقایی،۱۳۸۳).
۲)افراد با حرمت به خود بالا دارای ارزشیابی مثبت از خود هستند، دارای برخورد مثبت و مناسب با نظرات خود و دیگران هستند، دارای حس ابراز وجود بوده و در فعالیتهای اجتماعی مشارکت می کنند و با امیدواری تلاش می کنند. در حالی که افراد با حرمت به خود پایین ارزشیابی منفی از خود دارند، از تماس با همسالان و بزرگسالان اجتناب می کنند و با احساس ناامیدی تلاش می کنند(آتش پور و آقایی،۱۳۸۳).
۳) افراد دارای حرمت به خود بالا احساس ارزشمندبودن میکنند، از استعدادهایشان بهرهوری میکنند و خلاقیت دارند. در حالیکه افراد با حرمت به خود پایین احساس بی هویتی و بی ارزشی داشته، استعدادهای خود را دست کم میگیرند و خلاقیت کمی دارند(آتش پور و آقایی،۱۳۸۳).
۴) افراد دارای حرمت به خود بالا از وضعیت جسمانی خود راضی هستند، احساس جذاب بودن دارند. اسنادهای درونی داشته و سطح اضطرابشان پایین است. در حالیکه افراد دارای حرمت به خود پایین از وضعیت جسمانی خود ناراضی هستند، احساس غیر جذاب بودن دارند، اسنادهای بیرونی داشته و احساس ترس از نحوه پذیرش توسط دیگران دارند(آتش پور و آقایی،۱۳۸۳).
۵)افراد دارای حرمت به خود بالا احساس امنیت داشته، توانایی پذیرش تعریف دیگران را دارند، مسئولیت پذیر بوده و مستقل عمل می کنند. در حالیکه افراد دارای حرمت به خود پایین ناامیدی و عدم امنیت میکنند، ناتوان در پذیرش تعریف دیگران هستند، مسئولیت پذیر نبوده، و احساس حماقت و وابستگی می کنند(آتش پور و آقایی،۱۳۸۳).
۶)افراد دارای حرمت به خود بالا احساس می کنند افکار و عقایدشان برای دیگران مهم است. ناکامی را به خوبی تحمل میکنند. از تعامل با دیگران احساس رضایت می کنند. خود را عنصر با ارزش از خانواده میدانند و توانایی بیان مشکلات خود را با دیگران دارند. در حالیکه افراد دارای حرمت به خود پایین، احساس میکنند که دیگران برایشان ارزش قائل نیستند، از موقعیتهای تنشزا و نگرانیزا گریزان بوده، منزوی و گوشه گیر هستند، احساس بی ارزشی در خانواده می کنند، احساس ناتوانی کرده و به آسانی تحت تاثیر دیگران قرار میگیرند(آتش پور و آقایی،۱۳۸۳)..
۷)افراد دارای حرمت به خود بالا به پیشرفت هایشان افتخار میکنند، در تحصیلات خود احساس کفایت میکنند، ضعفهای خود را میپذیرند و جهت رفع آنها تلاش میکنند و فعالیت هایشان نیز هدفمند است. در حالیکه افراد دارای حرمت به خود پایین احساس غرور پایین دارند. در تحصیلات خود احساس بیکفایتی میکنند، دیگران را به خاطر ضعفهای خود سرزنش کرده و فاقد هدفهای ارزشمند بوده یا هدفهای کم ارزش دارند (آتش پور و آقایی،۱۳۸۳).