۱۴). بین آگاهی از رفتار سلامتی و سبک زندگی سلامت محور رابطه وجود دارد.
در این مطالعه در مجموع ۱۴ فرضیه مورد بررسی و آزمون قرار گرفت. با توجه به جدول فوق، در تحلیل دو متغیره ۸ فرضیه تایید شدند. سپس جهت تبیین نهایی مدل تحقیق، از رگرسیون چندگانه به شیوه گام به گام نیز استفاده شد. در تحلیل چند متغیره از بین عوامل مستقل، ۴ متغیر به تبیین سبک زندگی سلامت محور پرداختند. این متغیرها به ترتیب اهمیت (براساس ضرایب رگرسیونی) عبارتند از : خودکارآمدی سلامت، سلامت عمومی خودگزارش شده، مطالعه داشتن در حوزه سلامت، آگاهی از رفتار سلامتی. در مجموع نیز این متغیرها ۴۶ درصد از واریانس نمرهی سبک زندگی سلامت محور را تبیین می کنند. علاوه بر رگرسیون چندمتغیره، برای درک روابط بین متغیرها از مدل علی تحلیل مسیر نیز استفاده شد. نتایج تحلیل مسیر مشخص کرد که اثر هر متغیر تا چه حد مستقیم و تا چه اندازه غیرمستقیم است. بدین ترتیب، از میان متغیرهای مستقل معنادار، ۹ تای آنها به طور مستقیم، غیرمستقیم یا هردو بر سبک زندگی سلامتمحور تاثیر میگذارند. سلامتعمومی خودگزارششده و آگاهی از رفتار سلامتی، متغیرهایی هستند که صرفاً به طور غیرمستقیم بر متغیر وابسته تاثیر میگذارند، حمایت اجتماعی، میزان استفاده از وسایل ارتباط جمعی، وضعیت اشتغال (شاغل) و سن ۴متغیری بودند که صرفاً اثری غیرمستقیم بر سبک زندگی سلامت محور دارند. در این میان تنها ۲متغیر خودکارآمدی سلامت، میزان مطالعه در حوزه سلامت هردو اثر مستقیم و غیرمستقیم را بر سبک زندگی سلامت محور دارند. بنابراین باتوجه به شیوع بیماریهای مزمن و لزوم اتخاذ رویکرد پیشگیری به جای رویکرد درمان و همچنین اهمیت سبکزندگی افراد در تعیین وضعیت سلامتی آنان، توجه به تعیینکننده های جمعیتی، اجتماعی- اقتصادی و سلامتی سبک زندگی اهمیت می یابد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
متغیرهایی مانند سن، وضعیت اشتغال، حمایت اجتماعی و میزان استفاده از وسایل ارتباطی اثرات غیرمستقیم و باواسطه بر سبک زندگی سلامت محور دارند.
حمایتاجتماعی، دراین مطالعه از طریق متغیرهای خودکارآمدی سلامت و سلامت عمومی خودگزارش شده بر سبک زندگی سلامت محور زنان تاثیر داشت. زنان سنین باروری با میزان دریافت متفاوت حمایت اجتماعی، سبکها و رفتارهای سلامتی متفاوتی را تجربه کرده اند و براین اساس وضعیت سلامتی متفاوتی داشته اند. اهمیت نقش حمایت اجتماعی بر رفتار و سبک زندگی سالم در مطالعات مختلف به اثبات رسیده است (میرغفوروند و همکاران، ۲۰۱۲؛ زنجری، ۱۳۹۰، آدامز ۲۰۰۲). حمایت اجتماعی در نظریه ارتقاء سلامت پندر، جزیی از عوامل تاثیرات بین فردی از پیش فرض دوم (اثرات و شناخت های ویژه رفتاری) می باشد که متاثر از ویژگیها و تجارب شخصی افراد است. منابع مهم تاثیرات بینفردی از جمله حمایت اجتماعی نیز، شامل خانواده، همسالان و ایجادکنندگان مراقبت سلامت هستند که میتوانند درگیر شدن در یک رفتار ارتقاءدهنده سلامت را افزایش یا کاهش دهند. بدین ترتیب، حمایت اجتماعی از جمله ابعاد محیطی است (پندر، ۲۰۰۶) که به زنان کمک می کند با افزایش سطح خودکارآمدی و سلامتی خود، سبک زندگی سالم خود را ارتقاء دهند. همچنین براساس نظریه حمایت اجتماعی و شبکه، حمایت اجتماعی تاثیر مستقیم و غیرمستقیم بر وضعیت سلامت افراد دارد. همچنین مطالعات نشان دادند که حمایت اجتماعی نقش واسطهای در پیشگیری از فشار روانی و کاهش طول دوره بیماری دارد (تیلور و همکارانش، ۲۰۰۶؛ کاوندیش و همکاران، ۲۰۰۳). بنابراین، حمایت اجتماعی با مکانیزم اثرگذاری خود (مستقیم و غیرمستقیم) می تواند باعث افزایش سازگاری افراد با بیماری، ارتقاءسلامتی، ارتقاء کیفیت زندگی، افزایش طول عمر، پیوند با اجتماع و مقابله با احساس تنهایی گردد.
براساس چارچوب نظری تحقیق، عوامل فردی از پیش فرض اول مدل ارتقاء سلامت پندر (ویژگیها و تجارب شخصی افراد)، شامل ویژگیهای زیستشناختی، روانشناختی و اجتماعی- فرهنگی هستند که به طور مستقیم و غیرمستقیم میتوانند بر رفتارهای سالم افراد تاثیر بگذارند. منطبق با مدل مفهومی و همانطور که نتایج مطالعه نشان داد، بین سن زنان و رفتارها و سبک زندگی سالم آنان رابطه معناداری وجود ندارد. به نظر میرسد عمومیت رفتارهای سالم و اهمیت نقش آن، باعث شده است نوعی یکسانی در سبکزندگی سالم زنان سنین مختلف دیده شود. البته متغیر سن در این بررسی، از طریق آگاهی از رفتار سلامتی بر سبک زندگی سالم زنان تاثیر داشت. به عبارتی زنان سنین بالاتر در مقایسه با زنان سنین پایینتر، آگاهی بیشتری از رفتارهای سالم مانند وضعیت تغذیه، نقش فعالیت فیزیکی، مشارکت اجتماعی و … داشته اند، و در نتیجه زنانی که آگاهی بالاتری داشته اند از سبک زندگی سالمتری برخوردارند.
وضعیت اشتغال، نیز از جمله عواملی است که از طریق سلامت عمومی خودگزارش شده بر سبک زندگی سلامت محور زنان سنین باروری تاثیر گذاشت. نتایج نشان میدهد زنانی که شاغل اند در مقایسه با زنان غیرشاغل و خانهدار، وضعیت سلامت عمومی خود را بهتر گزارش کرده اند. نتایجی که کرمانساروی و همکاران (۱۳۹۰)، بیوتل (۲۰۰۲)، لاروسا (۱۹۹۸) نیز به آن دست یافتهاند. بنابراین زنانی که شاغلاند و سلامت عمومی خود را بهتر گزارش کرده اند، سبک زندگی سالمتری دارند. هر چند رابطه این متغیر با سبک زندگی سالم، در تحلیل دومتغیره تایید نشد اما در بررسی رابطه با ابعاد متغیر وابسته، نتایج نشان داد در بعد مسئولیت سلامتی، بیشترین نمرهی میانگین مربوط به زنان خانهدار و کمترین نمرهی میانگین برای زنان مربوط به سایر گروه های وضعیت اشتغال مشاهده می شود. این نتایج نشان میدهد که زنان خانهدار بیش از سایر گروه ها رفتارهایی مانند انجام سالانه آزمایشات لازم برای تعیین میزان سلامتی، شرکت داوطلبانه در برنامه ها و فعالیت های سلامتی مراکز بهداشتی و … را رعایت می کنند. به نظر میرسد زنان خانه دار فرصت پرداختن به رفتارهای سلامتی را با توجه به عدم مشغولیت شغلی بیشتر داشته باشند. بالعکس کمترین میزان رعایت این گونه رفتارها از سوی زنان سایر گروه های شغلی دیده می شود. بررسی بعد تغذیه نشان میدهد بیشترین نمرهی میانگین، از آن زنان شاغل در بخش دولتی و کمترین نمره مربوط به زنان بیکار می باشد. به عبارتی زنان شاغل بخش دولتی عملکرد بهتری نسبت به سایر گروه ها در ارتباط با رفتارهای مربوط به تغذیه سالم داشته اند. واضح است استقلال مالی افراد می تواند نقشی تعیینکننده در توانایی آنان جهت انجام رفتارهای سالم داشته باشد. استفاده از وسایل ارتباطی نیز، بطور غیرمستقیم و باواسطهی خودکارآمدی سلامت بر سبک زندگی سالم زنان موثر است. نتایج این مطالعه نشان داد که استفاده از رسانههای جمعی، تعهد فرد را به اجرای واقعی رفتارهای ارتقاءسلامت افزایش میدهد و درنتیجه منجر به سالمتر شدن سبک زندگی افراد می شود. اهمیت نقش تبلیغات و رسانه ها بر رفتارهای سالم افراد، در سایر مطالعات نیز تایید شده است (صالحی و همکاران، ۱۳۸۷؛ هریسون و همکاران، ۲۰۰۷).
همچنین نتایج تحقیق نشان داد هویت و احساس طبقاتی، می تواند سبک زندگی سالم افراد را تحت تاثیر قرار دهد. از نظر کاکرهام (۲۰۰۴)، سبک زندگی سالم نوعی انتخابهای مرتبط با سلامتی است. از نظر وی این انتخابها در محدودهای از موقعیتهای ساختاری قرار میگیرند. همچنین وی معتقد است که موقعیت و ساختار اجتماعی و عاملیت در انتخاب سبک زندگی سالم نقش دارند. از نظر کاکرهام، در انتخاب سبکهای زندگی سالم و ناسالم، انتخابهای افراد متعلق به طبقات بالای جامعه بیشتر، سالمتر و منابع بیشتری در حمایت از تصمیم گیری خود دارند. اما برعکس، افرادی که در طبقات پایین اجتماعی قرار دارند فشارهای اقتصادی و اجتماعی بیشتری را بر انتخاب سبکهای زندگی سالم احساس می کنند و همچنین انتخابهای در دسترس کمتری نیز دارند. نتایج فوق با یافتههای قنبری و دیگران (۱۳۹۰)، میرزایی و قهفرخی(۱۳۸۸)، رشیدخانی و همکاران (۱۳۸۷)، لین و همکاران (۲۰۰۳) همسو بود.
میزان مطالعه در حوزه سلامت، یکی از مهمترین عوامل تاثیر گذار بر سبک زندگی سلامت محور در این بررسی میباشد. این متغیر، در هر دو نوع تحلیل (دو متغیره و چند متغیره)، به طور معنادار و مستقل از سایر عوامل، سبک زندگی سلامت محور را تحت تاثیر قرار می دهد. بدین معنا که بین سبک زندگی سالم زنان سنین باروری با میزان مختلف سواد سلامت، تفاوت وجود دارد. مطالعه قنبری و دیگران (۱۳۹۰)، میرزایی و قهفرخی (۱۳۸۸)، رشیدخانی و همکاران (۱۳۸۷)، لین و همکاران (۲۰۰۳) نیز همسو با نتیجه تحقیقحاضر بود. همچنین داشتن سواد سلامت، در این مطالعه به واسطه خودکارآمدی سلامت و سلامت عمومی خودگزارش شده نیز سبک زندگی سالم زنان را تحت تاثیر قرار میدهد.
تحصیلات نیز در این مطالعه، باواسطهی آگاهی از رفتار سلامتی بر سبک زندگی ارتقاءدهنده سلامت تاثیرگذار بود. به عبارتی آموزش و تحصیلات آگاهی فرد را از رفتارهای سلامتی و ضرورت و اهمیت آن افزایش داده است و این امر منجر به حفظ و بهبود سلامت و سبک زندگی سالم می شود. مطالعاتی مانند خیرجو و همکاران (۱۳۹۱)، قنبری و همکاران (۱۳۹۰) و سونمزر و همکاران (۲۰۱۲) نشان دادند تحصیلات، رفتارهای سالم افراد را ارتقاء داده و باعث می شود افراد درک بهتری از وضعیت خود و منافع به کارگیری رفتارهای سالم داشته باشند. همچنین نتایج این مطالعه نشان داد وضعیت تاهل رابطهای با سبک زندگی سالم ندارد. به نظر میرسد عواملی همچون سطح تحصیلات و خصوصیات اقتصادی و اجتماعی سبب می شود وضعیتتاهل زنان فاقد نقش تعیین کننده در سبکزندگی سالم آنان باشد (نجیمی و عظیمی،۱۳۹۱).
درآمد ماهیانه خانوار از جمله متغیرهایی بود که در هر دو نوع تحلیل (دو متغیره و چند متغیره) بر سبک زندگی سالم معنادار نبود. به نظر میرسد عدم پاسخگویی به سئوالات حساسی مانند درآمد که شاخصی از وضعیت اقتصادی افراد است در ارتباط با عدم معناداری رابطه مذکور تاثیر گذار است. هرچند نتیجه به دست آمده، با مطالعه رشیدخانی و همکارانش (۱۳۸۷) و لین و همکارانش (۲۰۰۹) همسو نبود.
متغیرهای سلامتی و بینابین، در این تحقیق بیشترین تاثیرگذاری را برسبک زندگی سالم داشته اند. سلامت عمومی خودگزارش شده دومین عامل مهم تاثیرگذار بر سبک زندگی سلامتمحور می باشد که اثری مستقیم دارد. براساس مدل ارتقاء سلامت پندر (۲۰۰۶)، فرد برای حفظ سلامتی خود باید به فواید درک شده (نتایج یا خروجیهای مثبت پیش بینی شده است که از رفتار سلامت ایجاد خواهد شد) و موانع درک شده (هزینه های شخصی درک یک رفتار معین یا موانع واقعی و قابل پیش بینی است که به باور افراد نیز مربوط می شود) معتقد باشد. از اینرو، افراد براساس هزینه و فواید سبکهای زندگی برای وضعیت سلامتیشان به رفتارها و سبکهای زندگی سلامتمحور میآورند. در این میان، درک فرد از وضعیت سلامتی می تواند بر عملکرد، رفتارها و سبکهای ارتقای سلامت موثر باشد. آگاهی از رفتار سلامتی نیز از جمله متغیرهای مهم با اثرگذاری مستقیم میباشد. بالا رفتن آگاهی زنان با سبک زندگی سالم آنان رابطه دارد. مطالعات مختلف نشان داده است سطح آگاهی افراد در رابطه با رفتارهای سالم، می تواند بر درک از فواید به کارگیری این رفتارها و موانع موجود بر سر انجام این رفتارها (تاناوارو و همکاران، ۲۰۰۶) و عملکرد بهتر در انجام و پیروی از رفتارهای پیشگیرانه (رمضانخانی و همکارانش،۱۳۹۲؛ موسکا و همکارانش۲۰۰۶) تاثیرگذار باشد.
خودکارآمدی سلامتعمومی، مهمترین متغیر تاثیرگذار بر سبکزندگی سلامتمحور زنان سنین باروری است. به طوری که ۳۸ درصد از تغییرات سبک زندگی سلامت محور را به تنهایی تبیین می کند. خودکارآمدی سلامتی مربوط به قابلیت و توانایی فرد نمی شود، بلکه ارزیابی و قضاوت فرد در مورد این باور است که با تواناییهایشان چه راهکارهایی می تواند برای حفظ یا بهبود سلامتی انجام دهد. نحوه تاثیرگذاری خودکارآمدی سلامت بر سبک زندگی سلامت محور هم با واسطه سلامت عمومی بوده است و هم به صورت مستقیم. در مجموع به لحاظ آماری با افزایش یک واحد در نمرهی شاخص خودکارآمدی سلامت، سطح زندگی سلامتمحور به میزان ۵۴۹/۰ افزایش خواهد یافت.
در بسیاری از مطالعات، تقدسی و همکاران (۱۳۹۱)، پاجاریس و اسچانک (۲۰۰۲) خودکارآمدی مهم ترین پیش بینی کننده رفتارهای ارتقای سلامت بوده است. براساس نظریه شناخت اجتماعی، خودکارآمدی سلامت به چند طریق بر رفتارهای ارتقای سلامت تاثیر می گذارد؛ ابتدا از طریق فرایند شناخت میباشد، زنان با توجه به دوراندیشی، هدف از انجام رفتار، ارزیابی خود و اطلاعاتی که در مورد رفتارهای سلامت دارد به انجام رفتار میپردازند. دوم، از طریق فرایند انگیزشی، خودکارآمدی بر ارتقاء سلامت تاثیر می گذارد. زنان در ذهن خود به طور شناختی دائماً این فرایند دوراندیشی در مورد رفتار را متصور میشوند تا انگیزهای برای انجام رفتارهای سالم آنان باشد. سوم، در فرایند تاثیرگذاری افراد به این نکته توجه می کنند که تا چه حد میزان ظرفیت تحمل استرس و افسردگی را برای مقابله با رفتارهای مضر برای سلامتی خود دارند. چهارم، در فرایند انتخاب، باورهای زنان و رفتارهای مناسب برای سلامتی او را شکل میدهد.
بندورا (۱۹۹۷) خودکارآمدی را تحت تاثیر چهار منبع یعنی دستاوردهای عملکردی، تجربه های نیابتی، متقاعدسازی کلامی و پاسخهای فیزیولوژیک میداند. علاوه بر اینها، برخی معتقدند که تجربه تسلط و دارا بودن توانایی و مهارت، از منابع قوی خودکارآمدی به حساب می آید. در نظریه خودکارآمدی بندورا، ارتباطی بین رفتارهای سازگاری با خودپنداره برقرار میگردد. هرچه ادراک فرد از خودکارآمدی بیشتر باشد، عملکرد وی بهتر است و بر چگونگی احساس، تفکر، انگیرش، رفتار و در نتیجه تبعیت از سبکهای زندگی و رفتارهای سلامتمحور اثر می گذارد.
نتایج مطالعه حاضر، اهمیت نقش خودکارآمدی را در رفتارهای سالم نشان میدهد. در ۸۶ درصد از مطالعاتی که براساس مدل ارتقاءسلامت پندر انجام شده است، نقش خودکارآمدی به عنوان پیش بینی کننده رفتار، تایید شده است (پندر و همکاران، ۲۰۰۶؛ به نقل از زنجری، ۱۳۹۰). بنابراین خودکارآمدی، پیش شرط اصلی و مهم در تغییر رفتارها و سبکهای سلامتی است.
***
۶-۱- پیشنهادات
پیشنهادات زیر با توجه به یافته ها و نتایج تحقیق، می تواند برای برنامه ریزان و محققان درحوزهی سلامت زنان ارائه شود :
■ هرچند روایی و اعتبار پرسشنامه سبکزندگی سلامت محور، در مواردی سنجیده شده است، اما بررسی رفتارهای ارتقاءسلامت زنان سنین باروری نیازمند پرسشنامهای با درنظر گرفتن ویژگیهای آنان و بومی سازی منطبق با بافت فرهنگی جامعه است.
■ باتوجه به تاثیری که حمایت اجتماعی بر سبک زندگی سلامتمحور دارد، توجه به انواع آن مهم است. نوع حمایت شبکه های اجتماعی مانند حمایت ابزاری، عاطفی، اطلاعاتی و … بستگی به موقعیتی دارد که فرد با آن روبهرو است. زنان در دوره های مختلف زندگی خود نیازمند انواع مختلف حمایت اجتماعی هستند. پس فراهم نمودن زمینه های آگاهی، جهت نشان دادن تاثیر حمایت اجتماعی ضروری است. همچنین در حمایت اجتماعی، منابع دریافت آن از اهمیت زیادی برخوردار است. لذا آموزش و آگاهی منابع حمایت (دیگران مهم : خانواده، دوستان، اقوام و آشنایان) اهمیت دارد.